تو عیش کن بفراغت که من سپند توام
بسوز آتش دل دفع هر گزند توام
غبار دیده بر گرد رهگذارت از آن
گشاده چشم براه سم سمند توام
دل کباب مرا نیست غیر گریه تلخ
ز بسکه سوخته لعل نوشخند توام
شراب تلخ چنانم کجا برد از هوش
که تلخی سخنی از لب چو قند توام
تراست ناز و مرا صد نیاز چون اهلی
تو سرو ناز منی من نیازمند توام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود نسبت به عشق و سوختن در آتش محبت سخن میگوید. او توصیف میکند که چگونه عشقش او را به شدت تحت تاثیر قرار داده و حتی به سوزش در دل و جسمش انجامیده است. با وجود این درد و رنج، او هنوز به عشق خود پایبند است و نمیخواهد از آن دست بکشد. شاعر نگران بدگمانی دیگران است و میخواهد عشقش را در خفا نگه دارد. در نهایت، او به مقایسه خود با آتشپرستان میپردازد و بر اضطراب و درد ناشی از عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از زندگی خود لذت ببر و خوش بگذران، چرا که من همچون شمعی در کنار تو هستم که با آتش دلم میسوزم و آمادهام تا هر آسیبی را از تو دور کنم.
هوش مصنوعی: غبار چشمم به خاطر تو به راهی گشوده شده که تو را میبینم و به شوق سمند تو، در انتظار تو هستم.
هوش مصنوعی: دل من به شدت آزرده و سوخته است و جز اشکهای تلخ، چیزی نمیتواند حال مرا توصیف کند. این درد و رنج ناشی از زیبایی لبخند توست که به قلبم جراحت زده است.
هوش مصنوعی: شراب تلخ مرا به قدری مست کرده که نیش تند کلامی از تو را کمتر از شیرینی کلامت احساس نمیکنم.
هوش مصنوعی: تو با ناز خود مرا به شدت نیازمند کردهای، چونکه من مانند درخت سرو به تو نیاز دارم و بیتو سرزندگی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.