گراز پلید آن بد بدنژاد
که چون او سپهبد به گیتی مباد
به سر بر نهاد افسر دل فروز
همی بود بر تخت پنجاه روز
ورا کشت شهران گراز سوار
چو از شهر رفتند سوی شکار
چو او کشته شد گاه بی شاه ماند
همه بهره ی مردمان آه ماند
بجستند از تخم شاهان بسی
ندیدند از آن نامداران کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.