غباد از بر تخت زرین نشست
به هرقل یکی سخت پیمان ببست
هرآن شارسانی زآباد بوم
که بگرفته بد خسرو از ملک روم
به همراهی چوب دار مسیح
که آورد سربار بهر مزیح
به قیصر همه باز پس داد و گفت
کزین پس نباشیم با رنج جفت
زایران سپه شد تهی مصر و روم
به سر اختر بد همی گشت شوم
وزآن پس سرآورد روز پدر
که ناپاک زاده بد آن بدگهر
بکشت آن برادرش مردانه نام
که سیرای فرخنده بودیش مام
که خسرو ورا کرده بود جانشین
به زندان همی بود شیرویه زین
برادر بد او را همی بیست و چار
سرآورد بر جملگی روزگار
نیامد براین کار شش ماه باز
که او نیز آمد زمانش فراز
زرومی بزاد و به شومی بمرد
همان تخت شاهی پسر را سپرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.