گنجور

 
ادیب الممالک

چو بر شد هفت ساعت ثلث کم از شام دوشنبه

شد اندر نیم شب ناگه چراغ صبحگه روشن

نهم از ماه شوال المکرم بود کز فره

سپهر سلطنت را کرد ماهی چارده روشن

ز گردون ولیعهدی مهم سرزد بنام ایزد

که شد از پرتو رویش وثاق مهر و مه روشن

بماناد این پسر یارب به گیتی جاودان اندر

از او جان ملک خرم بدو چشم سپه روشن

رواق دولتش همچون بنای عقل مستحکم

وثاق عشرتش همچون دل مردان ره روشن

به چشم دشمن دین روز روشن را سیه سازد

کند در دیده یاران شه روز سیه روشن

رقم زد منشی کلک امیری تهنیت گویان

برای سال میلادش، همایون چشم شه روشن