دانا کبود بنزد مردم هشیار
آنکه به بیهوده هیچ می نکند کار
دانا آن شد که پخته سازد و نیکو
خامی گفتار خویش و زشتی کردار
خوب کند زشت را بکوشش افزون
پخته کند خام را بجوشش بسیار
کام نجوید بشوخ چشمی و مستی
مغز بشوید ز خویش بینی و پندار
دوست ز گفتار او نیابد رنجش
یار ز رفتار او نبیند آزار
می نگذارد قدم مگر بدرستی
می نسراید سخن نگر بسزاوار
آب ز سنگ آورد بفکرت بیرون
نقش بر آب آورد بهوش پدیدار
جز بخدایان هش نگردد همره
جز بعدویان دین نجوید پیکار
هیچ نیارد بجاهلان سر تصدیق
هیچ نکوبد بعاقلان در انکار
جامه ز تقوی کند گله ز تواضع
ور نبود در برش دراعه و دستار
در کف جوشش خلل نبینی هرگز
ور تو بجوشانیش هزار و دو صدبار
می ننیوشد سماع مطرب چالاک
بلکه ننوشد قدح بدکه خمار
می نخورد هیچ ز آنکه خوردن می را
بیهده حرمت نداد احمد مختار
دخت رزام الخبائثست و بتحقیق
جز بچه ماران نزاید از شکم مار
بنده آن مهترم که از ره بینش
دل ننهد بر وفای گیتی غدار
عشق نورزد بلعبتان پریرخ
مهر نجوید ز شاهدان ستمکار
عمر گرانمایه را تلف ننماید
آسان آسان بجمع درهم و دینار
شهوت فرج و شکم که بنده عقلند
چیره نگردد بر او چو شحنه جبار
با تو من ای نور دیده فاش سرایم
ز آن که مرا فاش و ساده باید گفتار
هر که نیاموخت دانش از پدر و مام
روز و شبش تربیت کنند بهنجار
صحبت چونین کسی میسر اگر شد
دامنش از کف مده بزودی زنهار
صحبت شخصی چنین غنیمت بشمر
خاطر مردی چنین عزیز نگهدار
دانا ماه است و روز ما شب تیره
روشنی مه عزیزدان بشب تار
دانا باشد طبیب ناخوشی جهل
درد چو داری برو طبیب بدست آر
دانا ماند به ابر و فضلش باران
خاطر ما و تو همچو ساحت گلزار
نزهت یابد بسبزه و گل و ریحان
ساحت گلزار از ترشح امطار
دانا چون رایض است و خلق ستوران
بهر ستوران همی بیارد افسار
آخورشان را علوفه ریزد از علم
تا ننمایند همچو گاوان نشخوار
لاغری و سکسکی کنند فراموش
فربه گردند و چست و چابک و رهوار
دانی بهر چه سوی سید جرهم
رفت ایاد و مضر ربیعه و انمار
راه بریدند با مشقت از ایراک
صحبت دانا همی بدند طلبکار
گر در پند مرا بدانی ارزش
در گوش اندر کشی چو لؤلؤ شهوار
باده منوش ای پسر که باده کشان را
پایه فرهنگ می نماند ستوار
هوش ز میخوارگان مجوی از ایراک
هوش نماند بمغز مردم میخوار
خفته نیارد شناخت لعل ز خارا
مست نداند تمیز کرد گل از خار
بی هنران را ز خود بران که بطبعت
صحبت ایشان خلل رساند ناچار
در پی بازاریان مپوی کز اینان
رسوا گردی میان برزن و بازار
علم بیاموز و کار بند مر او را
تا نشوی چون حمار حامل اسفار
چون نه هنر باشدت نه زهد و نه طاعت
چون نه کرم باشدت نه عهد و نه کردار
سخره دیوانگان و صورت دیوی
وز تو بسی بهتر است صورت دیوار
درهم و دینار جمله وزر و وبالند
خیره مکن خویش را تو حامل اوزار
سگسارانند مردمان دغل باز
جانت برون بر از این جزیره سگسار
گردون ماند به آسیای سبک سیر
گیتی چون اژدهای آدمی او بار
این ببر دمان، بقصد سودن ستخوان
آن بدر دمان، پس شکستن ناهار
زنهار ای نور دیده از ره غفلت
لختی برگرد و باش چابک و هشیار
روز جوانی مآل پیری بنگر
بهر ذخیرت، کتاب دانش بنگار
شرط فتوت کدام آن را بشناس
راه مروت کدام آن ره بسپار
خادم صف را ز جرم غفلت بگذر
منعم خود را حقوق نعمت بگذار
خاصه بدرگاه منعمی که در این عصر
قافله جود راست قافله سالار
والی اقلیم فضل داور یکتا
معدن جود و لطف گزیده احرار
گوئی خود آیتی است کامده منزل
از صحف رحمت مهیمن دادار
روئی دارد چو برگ لاله روشن
خوئی دارد چو ناف نافه تاتار
عافیت اندر زمان او بدر و دشت
خیمه زد انسان که می نماند تنی زار
نیست دلی جز درون لاله پر از داغ
نیست تنی جز دو چشم نرگس بیمار
بازرگانان بروزگار وی از امن
بدره امانت نهند در کف طرار
رأفت دارد بسی بسوقه و دهقان
لذت یابد همی ز عفو گنهکار
باشد با مردمان ملک بعینه
چون پدر مهربان و مادر غمخوار
نیست مر او را بدر زبانی و دژخیم
بسکه رؤف است و مهربان و نکوکار
ور بکشد صدهزار تن بیکی روز
شاه نپرسد که از چه گشتی نهمار
ز آنکه بر او اعتماد دارد چندانک
داشت رسول خدا به جعفر طیار
بحر خزر پیش جود اوست تنکظرف
کوه گران نزد علم اوست سبکبار
مطلعی آرم برون ز بحر سخایش
تا که مدیحش ادا شود بسزاوار
مثقالستی به نزد جودش خروار
قطمیرستی به پیش چشمش قنطار
کس نبود در جهان که نعمت خوانش
بهره نیفتد بر او فزوده ز مقدار
کیسه اش از زر همی گریزد چو نانک
مردم دانا ز نیش عقرب جرار
چشم نپوشد مگر ز دولت دنیا
خشم نگیرد مگر بدرهم و دینار
گردون خم شد برای سجده بارش
تا بخداوندیش همی کند اقرار
ای تو بمردی چنان که فردی با یک
وی تو به رادی چنان که زوجی باچار
فاتحه رحمت از در تو گشوده
فذلکه نعمت از کف تو پدیدار
نفس زبون تو گشت و کشتی او را
اضحیه زین خوبتر که دیده بدیدار
ور به از این بایدت نمودن قربان
رنجه مکن تیغ و دست و پنجه میازار
ز آن که براهت نهاده سر پی قربان
کبش کتائب ز نسل حیدر کرار
عاشق فتراک و تیغ تو است روانم
خونم اینک بریز و حلقم بفشار
نوبت اضحات باد فرخ و میمون
ایزد یکتات بر بهر دو جهان یار
روزت هر روزه باد شادتر از دی
سالت هر ساله باد خوبتر از پار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر فارسی شامل ویژگیهای دانایی و خردمندی است. شاعر به توصیف دانایان و هشیاران میپردازد که کارهای بیهوده نمیکنند و به اخلاق نیکو و کردار شایسته اهمیت میدهند. دانایان در پی علم و معرفتاند و با رفتار درست خود، آرامش و حسننیت را در جامعه برقرار میکنند.
شاعر بیان میکند که فرد دانا همچون پزشکی است که جهل را درمان میکند و باید از مصاحبت با افراد نادان دوری کرد. او به جوانان توصیه میکند که عمر خود را صرف امور بیهوده نکنند و برای علمآموزی و تربیت خود تلاش کنند.
مزیتهای دوستی با افراد دانا و بافرهنگ نیز ذکر شده و به اهمیت تقوا، تواضع و خردورزی پرداخته میشود. شعر در نهایت به فضیلتهای فردی و اجتماعی اشاره دارد و به خوانندگان یادآوری میکند که زندگی خویش را با صداقت و علم غنا ببخشند.
هوش مصنوعی: فرد دانا و خردمند در نظر افراد آگاه، هرگز وقت خود را به کارهای بیهوده نمیگذرانند.
هوش مصنوعی: انسان عاقل کسی است که بتواند سخنان نیکو را به زیبایی بیان کرده و کارهای ناپسند خود را به خوبی اصلاح کند.
هوش مصنوعی: خوبی میتواند زشتی را با تلاش اصلاح کند و ناپختگی را با تلاش و کوشش به پختگی برساند.
هوش مصنوعی: آدمی به دنبال لذت و خوشحالی نیست، بلکه در پی آن است که از ناامیدی و افکار آزاردهنده خود رهایی یابد.
هوش مصنوعی: دوست از صحبتهای او ناراحت نمیشود و یار از رفتار او آزاری نمیبیند.
هوش مصنوعی: اگر کسی نمیگذارد تا با دقت و صداقت قدم برداریم، پس نباید بیدلیل چیزی بگوییم. باید به درستی و شایستگی سخن بگوییم.
هوش مصنوعی: آب از سنگ بیرون میآید و این نشانهای است که با تفکر میتوان به نتایج و شکلهای جدیدی دست یافت. به عبارتی، حتی در شرایط سخت و دشوار نیز میتوان ایدهها و تصورات جدیدی را خلق کرد.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز خدایان همراه و همسفر نمیشود و همچنین کسی جز افراد دیندار به دنبال جنگ و پیکار نمیگردد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند جاهلان را قانع کند و هیچ عاقلی هم نمیتواند در برابر انکار آنها مقاومت کند.
هوش مصنوعی: لباس تقوا بر تن کن و با تواضع جلوهگر باش، اگر این لباس و پوشش را نداشته باشی، نتوانی از عبا و عمامه بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: اگر در دست آب جوشانی قرار داشته باشی، هرگز نقصی نمیبینی. حتی اگر آن را هزار و دویست بار هم بجوشانی، باز هم نقصی در آن مشاهده نخواهی کرد.
هوش مصنوعی: شراب نمینوشد برای این که به رقص و شادی مطرب زنده باشد، بلکه آن را نمینوشد چون میخواهد که در گمان و هوس نرود.
هوش مصنوعی: هیچکس از کسی که مینوشد، رغبت نمیکند؛ زیرا احمد مختار حرمت نوشیدن می را بیجهت نپذیرفته است.
هوش مصنوعی: دختر رزام چیزهای پلید و زشت را در خود دارد و به یقین از شکم مار تنها فرزندان مار زاییده میشوند.
هوش مصنوعی: من آن خادمی هستم که به خاطر دیدگاه قلبیام، به وفای دنیا فریبنده دل خوش نمیکنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به عشق خود نپردازد و از زیباییهای ظاهری غافل بماند، هرگز نمیتواند از معشوقان ظالم و ستمکار چیزی جز درد و رنج بیابد.
هوش مصنوعی: زندگی باارزش خود را بیهوده و به راحتی صرف جمع کردن پول و ثروت نکنیم.
هوش مصنوعی: خواستههای زمینی و لذتهای مادی که تحت کنترل عقل هستند، نمیتوانند بر او غلبه کنند مانند نگهبان ستمگری که بر مردم تسلط ندارد.
هوش مصنوعی: با تو، ای روشنی چشمانم، بیپروا سخن میگویم؛ زیرا باید به گونهای صریح و ساده با تو صحبت کنم.
هوش مصنوعی: هر کس که از والدین خود علم و دانش نیاموخته باشد، باید در طول روز و شب با آداب و روشهای درست تربیت شود.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش آمد که با کسی چنین صحبت کنی، هرگز او را از دست نده و به سرعت از او دور نشو.
هوش مصنوعی: با مهر و محبت نسبت به دیگران گفتگو کن و این را یک نعمت و فرصت ارزشمند بدان. همچنین حفظ و مراقبت از کسی که ارزش زیادی دارد، بسیار مهم است.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که فردی دانا و فرزانه مانند ماه میباشد، در حالی که روزهای ما مانند شبی تاریک و بینور است. در این ایده، به اهمیت و ارزش دانایی اشاره شده و از روشنایی و روشنی که از دانش و دانایی حاصل میشود، صحبت به میان آمده است.
هوش مصنوعی: کسی که داناست و آگاه است، میتواند به درمان مشکل نادانی بپردازد. اگر به چنین فردی دسترسی داری، بهتر است به او مراجعه کنی تا از دانشش بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: عالم به مانند ابر است که با فیض و دانش خود، آرامش و شادی را برای ما به ارمغان میآورد، و تو نیز مانند باغی زیبا هستی که در آن همه چیز خوشبو و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: با بارش باران، باغ با سبزه، گل و ریحان زنده و شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: عالم و آگاه مانند چنان کسی است که میتواند مدیریت و کنترل کند و مردم هم مانند حیوانات هستند که باید برای هر یک از آنها، راهنمایی و سرپرستی مناسب بیابند.
هوش مصنوعی: آنها که علم و دانش دارند، به اندازه کافی از آن بهرهمند میشوند تا مانند گاوها فقط به نشخوار کردن نپردازند و عمیقتر بیندیشند.
هوش مصنوعی: افرادی که لاغر و ضعیف به نظر میرسند، ممکن است بهتدریج فراموش کنند که زمانی چه بدنی داشتند و به مرور زمان چاق و سرزنده و پرانرژی شوند.
هوش مصنوعی: میدانی چرا سید جرهم به سوی ایاد و مضر ربیعه و انمار رفت؟
هوش مصنوعی: با سختی از ایراک عبور کردند و در گفتگو با افراد دانا در تلاش بودند تا آنچه را میخواستند به دست آورند.
هوش مصنوعی: اگر به نصیحت من توجه کنی، آن را چون مرواریدی گرانبها در گوش خود نگهداری.
هوش مصنوعی: پسر، شراب ننوش که کسانی که به شراب پرداختهاند، دیگر پایه و اساس فرهنگ را نمیتوانند به خوبی حفظ کنند.
هوش مصنوعی: از مینوشندگان، عقل و درایت را نخواه؛ زیرا که در افراد میخوار، عقل و هوش باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: کسی که خوابیده است، نمیتواند زیباییهای لعل (جواهر) را از سنگ خارا (سنگ سخت) تشخیص دهد. همچنین، مستی نمیتواند گل را از خار جدا کند.
هوش مصنوعی: با افرادی که فاقد هنر و استعداد هستند، دوری کن؛ زیرا همراهی با آنها میتواند به روح و نیازهای درونیات آسیب برساند.
هوش مصنوعی: به دنبال مردم بازار نرو که ممکن است با ایشان در خیابان و بازار رسوا شوی.
هوش مصنوعی: علم را بیاموز و آن را در عمل به کار بگیر، تا مانند الاغی که بار کتاب حمل میکند، نشوی و فقط بار دانایی را حمل کنی بدون اینکه از آن بهرهوری کنی.
هوش مصنوعی: اگر هنری نداری، زهد و عبادت را نمیشناسی، اگر بخشندگی نداری، پیمان و رفتار نیک را هم نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: وجود یک دیوانه و چهرهای زشت از تو، خیلی بهتر از دیواری بیروح و بیاحساس است.
هوش مصنوعی: پول و ثروت تنها بار سنگینی هستند و نباید خودت را تحت تأثیر آنها قرار دهی، زیرا تو فقط وسیلهای برای حمل و نقل این امور هستی.
هوش مصنوعی: مردم فریبکار مثل سگ هستند، برو از این مکان که پر از دغلکاران است، دور شو.
هوش مصنوعی: آسمان همچون آسیایی که به آرامی میچرخد، دنیای انسانها را مانند اژدهایی بزرگ در خود نگه داشته است.
هوش مصنوعی: این ایستگاه زمانی، به منظور بهرهبرداری و استفاده از فرصتها ایجاد شده است. در این زمان، افراد و مجموعهها باید به فعالیتهای سازنده و مثبتی بپردازند تا به نتایج مطلوب برسند.
هوش مصنوعی: احتیاط کن، ای نور چشمم! لحظهای از مسیر غفلت دور شو و همواره هوشیار و آماده باش.
هوش مصنوعی: به دوران جوانی خود نگاهی بینداز و برای آیندهات برنامهریزی کن. از اکنون به یادگیری و جمعآوری دانش بپرداز تا در زمان پیری از آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که برای شناخت از شخصیتهای بزرگ و فضیلتها، باید راه و رسم جوانمردی و رفتار مروت را شناخت. باید بدانیم که کدام رفتار و منش، نشانههای واقعی جوانمردی است و در کدام مسیر باید قدم بگذاریم.
هوش مصنوعی: خدمتگزاران صف را به خاطر بیتوجهیام نادیده بگیر و حقوق و نعمتهایم را به خاطر خودم نگهدار.
هوش مصنوعی: به ویژه در حضور شخصی که در این زمان، سرپرست کاروان بخشش و generosity است.
هوش مصنوعی: والی سرزمین فضیلت، حاکم یگانهای است که منابع بخشش و لطف را در اختیار دارد و برگزیده آزادگان است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد این شخص خود بهتنهایی نشانهای از رحمت و فضل الهی است که به منزل آمده است.
هوش مصنوعی: چهرهای دارد مانند گل برگ لاله و شخصیتش نرم و لطیف مانند ناف نافه تاتار است.
هوش مصنوعی: در زمان اوضاع خوب و آرام، انسان در جایی ساکن میشود و زندگی راحتی دارد، اما این وضعیت همیشه باقی نمیماند و روزهای سخت و دشوار نیز پیش میآید.
هوش مصنوعی: هیچ قلبی نیست که همچون لاله از درد پر نباشد و هیچ بدنی نیست که دو چشم نرگسش بیمار نباشد.
هوش مصنوعی: تاجرها در زمان او، پول و کالاهای ارزشمند خود را با اطمینان در دست دزدان میگذارند.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم با محبت و مهربانی رفتار میکنند و کشاورز نیز از بخشش و گذشت نسبت به خطاکار لذت میبرد.
هوش مصنوعی: انسان باید با مردم مانند پدری مهربان و مادری دلسوز رفتار کند.
هوش مصنوعی: او از زبان و قساوت دور است؛ زیرا بسیار مهربان و نیکیکننده است.
هوش مصنوعی: اگر روزی هزاران نفر را به قتل برسانند، شاه هرگز نخواهد پرسید که چرا این کار صورت گرفته است.
هوش مصنوعی: کسی که به او اعتماد میکنید، باید به اندازهای مورد اعتماد باشد که پیامبر خدا به جعفر طیار اعتماد داشت.
هوش مصنوعی: دریای خزر در برابر generosity او مانند ظرفی کوچک است و کوههای بلند در برابر علم او سبک و بیبار به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: برای بیان زیباییهای کلمات و سخنانی که شایستهی ستایش و تمجید از او است، باید به عمق اقیانوس اندیشهاش نفوذ کرده و جلوهای از آن را بیرون بیاوریم.
هوش مصنوعی: در نزد generosity او، هر مقدار کمی ارزش زیادی دارد و حتی اگر مقدار زیادی داشته باشی، در برابر دیدگان او ممکن است چیزی نباشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در دنیا نیست که از نعمت خواندن بیبهره باشد و این نعمت، براساس میزان بهرهمندی افراد، روزبهروز افزایش مییابد.
هوش مصنوعی: کیسهاش از طلا فرار میکند، همانطور که مردم باهوش از نیش عقرب هراس دارند.
هوش مصنوعی: انسان هیچگاه از نعمتهای دنیا چشم نمیپوشد و تنها زمانی ممکن است عصبانی شود که پای پول و ثروت در میان باشد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر بارانی که میبارد، خم شده و به این ترتیب به خداوندش اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: ای تو که به اندازه فردی، با ویژگیهای خاص خود، در دلها جای داری، همانگونه که یک زوج در کنار هم به آرامش میرسند.
هوش مصنوعی: دروازهای از رحمت از سمت تو باز شده است و این نعمت از دستان تو نمایان شده است.
هوش مصنوعی: زبان تو به قدری شیوا و دلنشین است که گویا جان او را به کشتی زندگی میبرد و این زیبایی را از دیدن تو درک کرد.
هوش مصنوعی: اگر قرار است به این خوبی تو را قربانی کنم، پس به من آسیب نزن و با تیغ و دستانت به من آزار نرسان.
هوش مصنوعی: چون تو در راه هدف خود گام گذاشتهای، جانم را فدای تو میکنم، ای پسر رزمندهای از نسل علی (ع) که همواره در مبارزه و شجاعت پیشگام هستی.
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو میتپد و خون زندگیام در حال ریختن است. اکنون حلقومم را بفشار و اجازه بده که این احساس را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: اگر باد خوشبخت و مبارکی بوزد، ای خدای یکتا، برای هر دو جهان یار و یاور خواهد بود.
هوش مصنوعی: امیدوارم هر روزت شادتر از دیروز باشد و سالهایت بهتر از سالهای گذشته.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار
دوست بر دوست رفت و یار بر یار
آن همه اندوه بود و این همه شادی
آن همه گفتار بود و این همه کردار
دوست بر دوست رفت یار بر یار
[...]
عشق خوشست ار مساعدت بود از یار
یار مساعد نه اندکست و نه بسیار
هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا
ده دل بینی بدو نهاده بزنهار
شکر خداوند را که لاله رخ من
[...]
ای به هوا و مراد این تن غدار
مانده به چنگال باز آز گرفتار
در غم آزت چو شیر شد سر چون قیر
وان دل چون تازه شیر تو شده چون قار
آز تو را گل نماید ای پسر از دور
[...]
نرخ جماع ار شبی رسید بدینار
کار فروشنده راست وای خریدار
خوش بهل ای جان و کاهلی مکن ای دوست
پشت به دیوار بامشان مکن ای یار
به ز تو بسیار هشته است و هلد نیز
[...]
خوبتر اندر جهان ازین چه بود کار
دوست بر دوست رفت و یار بر یار
آن همه اندوه بودو این همه شادی
آن همه گفتار بود و این همه کردار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.