رباعی شمارهٔ ۵۲
تیری ز کمانخانه ابروی تو جست
دل پرتو وصل را خیالی بر بست
خوشخوش زدلم گذشت و میگفت بناز
ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
تیری ز کمانخانه ابروی تو جست
دل پرتو وصل را خیالی بر بست
خوشخوش زدلم گذشت و میگفت بناز
ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
سید عماد رضوی نوشته:
تیری ز کمانخانه ی ابروی تو جست
دل پرتوی وصل را خیالی بربست
خوش خوش ز دلم گذشت و می گفت به ناز
ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
👆☹
کمال نوشته:
جمع آن : ۱۰۸۹۹
👆☹
روفیا نوشته:
می توان هم تصور کرد معشوق بناز می گفت ما پهلوی چون تویی نخواهیم نشست
هم تیر چنان می گفت،نشستن تیر عشق بر پهلوی آدم هم لیاقت می خواهد.
👆☹
ناصر نوشته:
به نظر میرسد بیت اول با بیت دوم همخوانی ندارد.
در بیت اول مخاطب معشوق است ولی در بیت دوم ؟
اگر من جای شاعر بودم می گفتم :
تیری ز کمانخانه ی ابروش بجست
تا با بقیه ابیات همخوانی داشته باشد
👆☹