هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به اهمیت زهد و ترک دنیا اشاره دارد. او میگوید که اگر زهد به ما ایمان بدهد، میتوانیم با دوری از دنیای مادی، جان خود را تربیت کنیم. ترک دنیا باید به خاطر زهد حقیقی باشد و نه فقط به خاطر زهد ظاهری، زیرا زهد واقعی با خرد نزدیکتر است و به معنای دوری از دنیا نیست، بلکه به معنای نگاهی عمیقتر به زندگی است.
نوید در ۱۰ سال و ۱۲ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۵۴ نوشته:
به نظر شاعر میگه زاهدان ترک دنیا نمی کنند و به نوعی دنیا طلب هستند این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار! نقد و نسیه چه فرقی با هم دارن؟؟ 2 تاش دنیا طلبی نیست؟
ابوالفضل در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۱ نوشته:
درمورد مصرع دوم که مطمئنا دنیی درسته اما درمورد زهد دنیا اونچه بنظر حقیر میرسه احتمالا صحبت شیخ این بوده که دنیارا کاملا رها کنند نه اینکه دنیارو با یه سری محدودیت ها و پرهیزکاری که در واقع یک تفکر تقریبا افراطی عارفانه است
امیرعلی در ۷ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۳ آذر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۲۸ نوشته:
بعضی از کامنتهای دوستان متاسفانه با محتوای شعر سازگار نیست و خواننده معنی رو اشتباه درک میکنه. اما در توضیح مصرع دوم، شیخ میفرماید: ترک دنیا مساوی زهد دنیا نیست. ممکنه شما از کل دنیا به ریاضت فاصله بگیرید (مرتاض بشید)، به این میگن ترک دنیا، اما همچنان دل شما وابسته دنیاست، این یعنی به مرتبه زهد نرسیده اید. زهد یعنی، فارغ از بود و نبود زخارف دنیا، انسان دلش نسبت به دنیا درویش و بی توجه باشه.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به اهمیت زهد و ترک دنیا اشاره دارد. او میگوید که اگر زهد به ما ایمان بدهد، میتوانیم با دوری از دنیای مادی، جان خود را تربیت کنیم. ترک دنیا باید به خاطر زهد حقیقی باشد و نه فقط به خاطر زهد ظاهری، زیرا زهد واقعی با خرد نزدیکتر است و به معنای دوری از دنیا نیست، بلکه به معنای نگاهی عمیقتر به زندگی است.
هوش مصنوعی: اگر از پرهیزگاری کمک کنی، میتوانی ایمان را تقویت کنی و انسان را به ترک دنیا واداری.
هوش مصنوعی: ترک دنیا به خاطر زهد و دوری از آن نیست؛ زیرا از نظر عقل و خرد، زهد واقعی به حساب نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پرسیدم ازو واسطهٔ هجران را
گفتا سببی هست بگویم آن را
من چشم توام اگر نبینی چه عجب
من جان توام کسی نبیند جان را
گر آب زنی بدیده آن میدان را
روبی بمژه درگه آن سلطان را
صد جان بدهی برشوه آن دربان را
گوید که خطر نباشد آنجا جان را
چون دردِ تو چاره ساز آمد جان را
دردِ تو بس است این دلِ بیدرمان را
چون از سرِ فضل، ره نمایی همه را
راهی بنما اینهمه سرگردان را
آن کس که بنا نهاد این ایوان را
و این طاق روان گنبد گردان را
انگشت شکر در دهن کس ننهاد
تا باز نکرد زهر قاتل آن را
آن لعل سخن که جان دهد مرجان را
بیرنگ چه رنگ بخشد او مرجان را
مایه بخشد مشعلهٔ ایمان را
بسیار بگفتیم و نگفتیم آن را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.