الهی! درد میدانم، دارو نمیدانم ٭ یا میدانم، خوردن نمیتوانم. نه یارم گفت: که این همه درد چرا بهرهٔ من؟٭ نه درست رسد مرا بر معدن چارهٔ من.
به شغل درد و بیم تاوان نشستن بماتم چند توان؟
سبحان اللّه! این چه بتر روزیست ٭ ترسم کی مرا از تو جزار حسرت نه روزیست. خفته و رفتن بدل می سگالم ٭ زهر میخورم و از درد مینالم ٭ نه چنانم کی میپندارم.
نه آنم کی مینمایم ٭ هرگز کس از چنین نیک نیاید تا من آیم.
میلرزم از آن که نه ارزم ٭ وازانم کی سزم جاوید نیاویزم.
پس چه سازم؟ جز آنک میسوزم تا ازین افتادگی برخیزم
الهی! از بخت خود چون پرهیزم ٭ و از بودنی کجا گریزم؟ ٭ و چاره را چون آمیزم؟ و در هامون در کجا گریزم؟ ٭ گاه گویم: کی خاک بر سر خود بیزم. و گاه چون غرقهشدگان از هر چوب میدرآویزم ٭ من چه دانم از بر خود می آتش انگیزم.
یا بر سزای خود افسوس میبازم ٭ من بچنین بخت کی برکه تازم ٭ کارک خود روز و شب میاندازم ٭ و از بیم تواندر بود میگذارم.
و از زیان، انگشت خود میگزم، چون نومید مانم؟ ٭ که گنج روز نیازم ٭ بیخود با تو نگرم و مینازم.
الهی! از بس که هر وادی بخت خویش خواندم ٭ و از جستن نایافتنی بماندم، هر چند که شمارک خود باز راندم ٭ مرا تو ماندی، بر تو موقوف ماندم الهی! ار شمار تو بدرد من میراست ایذ من بیشم.
ور حساب تو با مایه داران است، من درویشم.
وار کارک من در من بندی من نه بدست خویشم.
الهی! چون بجاء و خشوذن است، آن رهی، کش خاموشی بیگانگی است ٭ و گستاخی دلیریست؟
و چون نازک است کار آن رهی، کش آرام بریدن است ٭ و طلب کردن بلا گزیدنست؟
و چون باریکست راه آن رهی، کش خود را ندیدن از خدمت رمیدن است؟ و خود را دیدن با خدای آرمیدن است!
و چون گران بار است آن رهی، کش ندیدن دعوی است و بدیدن شکوی است؟
و چه کار است کار آن رهی، کش مراد یکیست و دریافت شکیست؟
بچراغ روز آوردن چون توان؟ ٭ نا آگاه را آسان ٭ آه از اسیری و مدت باین دیری.
من در درد انتظار روشنائی چون بینم؟ ٭ همه برها بر گرفتندتا من منتظر مینشینم.
آه! ار آخر این انتظار جزان کنند ٭ ای فریادرس! این چنین با دشمنان کنند.
پنهان از خود در تو میزارم ٭ حجاب میبینم و کشف میپندارم. و بحکایت بیخبران میآسایم ٭ و بر نیم نسیم باد شادی میپیمایم.
و خبر خود از دلها میجویم ٭ و عیب کار خود در گام خود، در راه میپویم.
و بپنداره وادی باز میگذارم ٭ و محاباهاء تو بر روی جنایتهاء خود مینگارم. و تا کی پردازد این نهیب مینگرم ٭ اکنون باری از هر چه میپندارم دگرم ٭ در هر نفسی که برزنم بترم. نه دریغم بهرچه بینم ٭ و نه طاقت دارم کی بیتو بنشینم.
گوئی که بر سنگ تخم پراکنده میسازم یا کمند در کوه میافگنم.
انشدنا لابی علی الر و ذباری
مالی ارانی کانی قد زرعت حصاً
فیالارض جدب و وجه الارض صفوان
اما لزرعی ابان فا حصده
کما یکون لزرع الناس ابان
هر روز ناکس ترم ٭ و از مراد واپس ترم ٭ نه یارم گفت: کی ترا شام نه دلم بار دهد کی با دشمن بیک زبان برآیم.
ترسم کی روزگار خود در سر آواز طبل تهی کردم ٭ و آب بندگی پیش روز آزادی ببردم
نه کسرا از علت نشانی ٭ و نه این درد مرا بدست کسی درمانی. و نه جواب صواب و نه از عتاب جواب.
الهی! هر چه که فکر میکنم غیر آن میآید ٭ و هر چه نمیپندارم پدید میآید ٭ مگر این روز بدرا شداید و مناغد از من خود آید.
الهی! خطبه بر شعر میگریست و سفین عیینه بر حدیث ٭ و من برآنچه بر جان و زبان من میباریدی پیوسته سریع ٭ اکنون باری مرا بار گرانست وزاد خبیث ٭مگر کی تو فریاد رسی ای بر مغیث!
گاه گاه گویم کی همانا کی وی دعاتدوست ٭ باز گویم که رستن قوم یونس نه ازوست؟
یونس ار چه از در عتاب بود ٭ اما فریادرسی فریاد خواه مولی را خواست.
انشدنا لبعضهم
ساستعطف الایام منک لعها
بیوم سرور فی هواک یطیب
هل عیشنابک فی زمانک راجع
فلقد توحش بعدک المتعلل
واذکر ایامی لدیک و طیبها
و آخر ما یبقی علی الذاکر الذکر
الالیت الشباب یعود یوما
فاخبره بما فعل المشیب
عریت من الشباب بدمع عینی
فما نفع البکاء و لا النحیب
الا لیت الحبیب یعود یوما
فیعلم ما لقیت و ما الاقی
الی الرحمن اشکو طول شوقی
لعل الدهر تأدن بالتلاقی
شیخ بوطالب جرجانی من کبار مشایخهم من المتوکلین. علی رازی گوید: کی درسفر بودم بابوطالب گرگانجی جائی فرود آمدم شیری بود آنجا. بوطالب در خواب شد، من در خواب نمیشدم از بیم شیر. وی بیدار شد مرا دید بیدار. گفت تو میترسی از جز اللّه؟ پس از این با من صحبت نکنی.
شیخ الاسلام گفت کرم وجهه کی احمد بواحواری ❊ گوید کی شیخ بوطالب گرگانی گوید: ارنه آنید کی گفت ذکرا کثیرا هرگز نگذارید کی زبان من گرد یاد تو گردید یاد کرد را.
قال الامام: الذکر هوالتخلص من الغفلة و النسیان. و آن سه درجست: اول یاد ظاهرست بزبان از ثنا و دعا. و دعا آنرا میگوید عز ذکره: واذکر ربک کثیرا «آل عمران آیه ۴۰» فاذکرو اللّه کذکرکم آبائکم اواشد ذکراً «بقره آیه ۲۰۰».
و درجه دوم خفی است بدل و مصطفی گوید : خیر الذکر الخفی. و خیر الرزق ما یکفی، او اشد ذکراً.
و اما درجهٔ سیم ذکر حقیقی است و آن شهود ذکر حقست ترا، قال اللّه عز و جل: واذکر ربک اذا نسیت. ای نسیت نفسک و غیره فی ذکرک ثم نسیت ذکرک فی ذکرک، ثم نسیت فی ذکر الحق ایاک کل ذکر. و مصطفی گوید : اذکرواللّه. کثیراً و اذکرو اللّه حتی یقولو مجنون مجانین، سبق المفردون، الخبر انا جلیس من ذکرنی، فی الخبر.
بوبکر وراق ٭ گوید: کل ذکر لایکون منتجة عن وجد فهو کثوب معار. و قال الواسطی ٭ الذکر شخوص القلب الی الحق. قال ذوالنون ٭ الذکر جود المذکور. و قال النصر ابادی ٭ حقیقة الذاکران یغیب الذاکر عن ذکره بمشاهدة المذکور، ثم یغیب بمشاهدته فی مشاهدته، فیکون حقاً شاهداً حقاً. قال الشیخ الاسلام: الذکر مشتمل علی کل شیئی من هذا العلم، انشدنا الامام للجنید ٭:
ذکرتک لا ابی نسیتک لمحة
واهون ما فی الذکر ذکر لسان
فهمت بلا وجد الیک صبابة
وهام الیک القلب باطیران
فلما ارانی الوجدانک حاضری
رأیتک موجوداً بکل مکان
فالقیت موجوداً بغیر تذکر
و عاینت موجوداً بعین عیان
شیخ الاسلام گفت: کی وقتی در عرفات ازین جوانمردان یکی استاده بود گفت: الهی! امروز ترا یاد کنم و بستایم، کی هرگز کس چنان نستود. در ساعت زبان وی خشک گشت و گنگ. آخر بدل وی درآمد گفت: الهی! بتوبه ام، کی من توانم، کی ترا بسزا یاد کنم یا بستایم. باین زبان آلودهٔ خود، بسزای خود، چنانک توانم مفلس وار ترا یاد کنم. در ساعت زبان باز یافت.
شیخ الاسلام گفت: که یکچند بکسب یاد تو ورزیدم ٭
بازی کچند بیاد خود ترا نازیدم.
دید بر تو آمد، بانظاره پرداختم ٭ در خبر و غفلت آن همه میسازیدم چون عیان پدید آمد، از آن همه بپردازیدم.
یاد تو نشناختم، مرو را خاموشی گزیدم ٭ چون من کیست کی این مرتبه را از یاد پسندیدم
شبلی گوید: المرید ناطق و العارف اخرس. شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه: یاد کردن کسب است و فراموش نکردن زندگانی زندگانی ورای دو گیتی است و کسب چنانک دانی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان احوالات روحی و درونی شخصی میپردازد که با درد و رنج زندگی دست و پنجه نرم میکند. او از خدایش میخواهد که کمکش کند تا از این وضعیت خلاص شود. احساس یأس و ناامیدی در کلام او به وضوح واضح است، چون از بیپناهی و عدم دسترسی به دارو و درمان مینالد. او به دعا و ذکر و یاد خدا استناد میکند و به این نتیجه میرسد که یاد خدا باعث رهایی از غفلت و فراموشی است. همچنین، او نشان میدهد که در مواجهه با مشکلات و مصائب زندگی، تنها راه نجاتش به خداوند وابسته است و از او طلب یاری میکند. در نهایت، او به بیان این نکته میپردازد که یاد خدا میتواند انسان را از غفلت و بحرانهای زندگی نجات دهد.
هوش مصنوعی: خداوندا! میدانم که درد دارم، اما نمیدانم چه دارویی برای آن وجود دارد. یا اگر دارو را میشناسم، نمیتوانم آن را مصرف کنم. نه کسی به من گفت که چرا این همه درد بر دوش من است، و نه من توانستهام به درستی به منابع درمانم دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: آیا میتوان در برابر درد و رنج ناشی از شغف و شغل، تسلیم شد و به راحتی نشسته و از غم و اندوه خود کم کرد؟
هوش مصنوعی: پاک و منزه است خدا! این روز خاص چه روزی است. نگرانم که روزی به یاد تو به حسرت نیفتم. خوابیدهام و در دل دچار میشوم. زهر میخورم و از درد به فغان میآیم. اما آنچنان که فکر میکنم نیستم.
هوش مصنوعی: من کسی نیستم که به ظاهر خودم را نشان میدهم؛ هیچ کس نمیتواند به خوبی من بیاید تا من وارد شوم.
هوش مصنوعی: میترسم از اینکه ارزشم را نمیدانند و نمیدانم که آیا باید برای همیشه در این وضعیت بمانم یا نه.
هوش مصنوعی: پس چه کنم؟ جز این که بسوزم تا از این وضعیت نامناسب بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: خداوندا! چطور میتوانم از سرنوشت خود دوری کنم و از وجود خود فرار کنم؟ چه راه حلی میتوانم پیدا کنم؟ در میان بیابان کجا میتوانم پناه ببرم؟ گاهی به خود میگویم که بر سر خود خاک بپاشم و گاهی مانند کسانی که در دریا غرق شدهاند، به هر چیزی که بر سر راهم بیفتد، چنگ میزنم. من چه میدانم که از وجود خود آتش به وجود میآورم.
هوش مصنوعی: گاهی به حال خود افسوس میخورم. نمیدانم که چه زمانی به خوشبختی خواهم رسید. روز و شب خود را به کار مشغول میکنم و از ترس اینکه ممکن است نتوانم ادامه دهم، از آن میگذرم.
هوش مصنوعی: از ناراحتی و ضرر، دست خود را میزنم، زیرا ناامید شدهام؟ چون ثروت و خوشبختی روز تقاضایم همین جاست. بیاختیار به تو نگاه میکنم و به تو میبالم.
هوش مصنوعی: ای خدا! به خاطر اینکه هر جا که سرنوشت خود را صدا کردم و در جستجوی آنچه غیرقابل دسترسی بود، ماندم؛ با اینکه هر بار تلاش کردم، تو هنوز با من هستی و به تو وابسته ماندم. ای خدا! اگر شمار تو راهی به دردم پیدا کند، به من کمک کن.
هوش مصنوعی: حساب تو با کسانی است که دارای ثروت و قدرت هستند، من اما آدم بیپولی هستم.
هوش مصنوعی: من در عمل خود به نحوی قرار دارم که نمیتوانم تمام کارها و مسئولیتهای خود را به تنهایی به انجام برسانم.
هوش مصنوعی: خداوندا! زمانی که باید به جا و با دل خوش بگذرانیم، آن راهی که در پیش داریم، به سکوت و جدایی از دیگران میانجامد و این نشانهای از شجاعت و بیپروایی است؟
هوش مصنوعی: چون کار آن راهی بسیار حساس و لطیف است، باید به آرامی پیش رفت و از زحمتها و مشکلات اجتناب کرد.
هوش مصنوعی: اگر راه به سمت حق و حقیقت باریک باشد، به چه معنایی است که انسان خود را از خدمت به آن دور کند؟ و اگر انسان خود را با خدا ببیند، به آرامش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: وقتی مسیر دشواری پیش رو است، در واقع نشان دهنده این است که ما باید به مشکلات و چالشها توجه کنیم و از عدم توجه به آنها بپرهیزیم.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که همه افراد در سفر زندگی خود به دنبال یک هدف واحد هستند، اما در این راه ممکن است دچار تردید و شک شوند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان در روشنایی روز به چیزی دست یافت؟ از طرفی، ناآگاهی کار را آسانتر میکند. آه، از این که در اسیری هستیم و مدت زیادی را سپری کردهایم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم در انتظاری که برای روشنایی دارم، درد خود را تحمل کنم؟ همه به سمت هدف خود رفتهاند و من تنها در انتظار نشستهام.
هوش مصنوعی: آه! اگر نتیجه این انتظار تنها این باشد که با من اینطور برخورد کنند، ای یاور فریاد! چرا با دشمنان چنین میکنند؟
هوش مصنوعی: من در درون خود چیزی را پنهان میکنم و حجاب را میبینم و گمان میکنم که آن را کشف کردهام. با وجود اینکه از حقیقت بیخبر هستم، به راحتی زندگی میکنم و بر روی نسیم ملایم شادی حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: من از عمق دلها خبر میگیرم و نقصهای کار خود را در هر قدمی که برمیدارم، در مسیر میپیمایم.
هوش مصنوعی: و به خود میگویم که راهی را باز میگذارم و بر روی گناهانم مینویسم. و تا کی این ندا را نادیده بگیرم؟ اکنون دیگر از هر آنچه که فکر میکنم، خستهام. در هر نفسی که میکشم، ترس و وحشت را حس میکنم. نه دلم برای چیزی میسوزد و نه میتوانم بدون تو زندگی کنم.
هوش مصنوعی: انگار که بر روی سنگ تخم میپاشم یا اینکه طنابی در کوه میاندازم.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به روانشناسی و تأثیرات رفتار انسانی اشاره دارد. ممکن است به شرایط خاصی اشاره کند که در آنها فرد با مسائلی مواجه میشود که میتواند تصمیمات یا احساسات او را تحت تأثیر قرار دهد. مفهوم کلی آن به نوعی پیچیدگیهای زندگی و چالشهای ارتباطات انسانی را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: اگرچه تو ثروت داری و زمینهای شگفتانگیزی را به کشت نشستهای، اما سرزمین تو سنگلاخی و خالی از بارور است.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که وقتی محصولی در زمان مناسب کاشته و مراقبت شود، نتیجه خوبی خواهد داشت، همانطور که کشاورزان در فصل مناسب محصولات خود را به عمل میآورند.
هوش مصنوعی: هر روز بیشتر از قبل احساس ناکامی میکنم و از آرزوهایم دورتر میشوم. یارم از من میپرسد: چه زمانی دلم بار سنگین شب را تحمل کند؟ چگونه میتوانم با دشمنی که یک زبان ندارد، روبرو شوم؟
هوش مصنوعی: میترسم روزی برسد که همهی تلاشها و زحمتهایم بیفایده باشد و در نهایت، همهی خدمات و فداکاریهایم به خاطر رسیدن به آزادی به هدر برود.
هوش مصنوعی: نه کسری از دهان کسی خبری دارد و نه درد من دارویی پیدا میکند. نه پاسخی درست برای من وجود دارد و نه میتوانم به تندی جواب بدهم.
هوش مصنوعی: بار خدایا! هر چه که در ذهن من میگذرد، چیزی غیر از آن اتفاق میافتد و هر آنچه که انتظارش را ندارم، خود به خود ظاهر میشود. آیا این روزها با چالشها و مشکلات سختی روبرو هستم که از خودم نشأت میگیرند؟
هوش مصنوعی: ای خدا! خطبه بر شعر میگریست و کشتی عیینه بر حدیث، و من نیز بر آنچه بر جان و زبانم نازل میکردی، پیوسته با سرعت. اکنون فقط برای من باری سنگین است و زاد و توشهای ناپاک. آیا هیچگاه تو فریاد رس خواهی بود، ای کسی که به فریاد دیگران میرسی؟
هوش مصنوعی: گاهی میگویم که آیا واقعاً دعاها مستجاب میشود یا نه؟ دوباره به خودم یادآوری میکنم که نجات قوم یونس از کوه، به سبب همین دعاها بود.
هوش مصنوعی: یونس هرچند که از جانب خدا مورد سرزنش قرار گرفت، اما در عین حال به فریاد مولای خود که نیاز به کمک داشت، پاسخ داد و او را یاری کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ما برای همدیگر طراحی و برنامهریزی شدهایم و به نوعی به هم مرتبط هستیم.
هوش مصنوعی: روزها به عشق تو نظر لطف دارند و امیدوارم که روزی خوش در عشق تو داشته باشم که زندگیام را شیرین کند.
هوش مصنوعی: آیا در زمان خودت باز میآیی؟ چون بعد از تو، کسانی که به یاد تو بودند، از دوری تو دچار وحشت و دلتنگی شدهاند.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش روزهای خوشی را که با من گذراندی و آنچه که از یادآوری برای یادآور باقی میماند، تنها یادآوری است.
هوش مصنوعی: جوانی روزی به سراغت خواهد آمد و باید به او بگویی که پیری چه بر سر او آورده است.
هوش مصنوعی: جوانی من به اشک چشمانم از دست رفته است، پس نه گریه کردن سودی دارد و نه ناله و زاری.
هوش مصنوعی: ای کاش محبوبم روزی بازگردد و بداند که من چه سختیهایی کشیدهام و چه مشکلاتی را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: به خداوند مهربان شکایت میکنم از طولانی شدن اشتیاقم، شاید زمانه اجازه دیدار ما را بدهد.
هوش مصنوعی: شیخ بوطالب جرجانی یکی از بزرگترین مشایخ و عارفان است. علی رازی میگوید: زمانی که در سفر بودم و در جایی به نام بوطالب گرگانج فرود آمدم، متوجه شدم که در آنجا شیر وحشی وجود دارد. بوطالب در خواب رفت و من به دلیل ترس از شیر نتوانستم بخوابم. وقتی بوطالب بیدار شد و مرا در حال بیداری دید، از من پرسید که آیا تو از غیر خدا میترسی؟ سپس از من خواست که دیگر با او صحبت نکنم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که کرم وجهه، احمد بواحواری میگوید که شیخ بوطالب گرگانی میگوید: اگر اینگونه نباشد که باید ذکر تو را همیشه به زبان آورد، پس هرگز نگذارید که زبان من به یاد تو سرگردان شود و یاد تو را فراموش کند.
هوش مصنوعی: امام فرمودند: ذکر به معنای رهایی از غفلت و فراموشی است. ذکر در سه مرحله وجود دارد: اولین مرحله ذکر زبانی است که شامل ستایش و دعا میشود. دعا به این معناست که خداوند فرموده است: «و پروردگارت را بسیار یاد کن» (آل عمران، آیه ۴۰) و همچنین در جایی دیگر میفرماید: «پس خدا را به یاد آورید همانطور که پدرانتان را یاد میکنید یا حتی بیشتر» (بقره، آیه ۲۰۰).
هوش مصنوعی: درجه دوم ذکر، ذکر خفی است و برخی میگویند بهترین ذکر، ذکر خفی است. همچنین بهترین روزی، روزی است که کفاف دهد و گاهی او شدیداً معنون میشود.
هوش مصنوعی: درجهٔ واقعی ذکر، توجه به حق است و این شهود، ذکر حقیقی از جانب خداوند را شامل میشود. خداوند میفرماید که هنگامی که فراموش میکنی، به یاد رب خود بیاور. ای کسی که خودت و دیگران را در ذکر فراموش کردهای، سپس ذکر خودت را در ذکر فراموش کردهای و سرانجام در ذکر حق نیز فراموش کردهای. پیامبر خدا نیز میگوید: خداوند را بسیار یاد کنید، تا جایی که دیگران بگویند دیوانهاید. کسانی که به حقیقت ذکر پرداختهاند، در بالاترین مقام قرار دارند و در خبر آمده که خداوند میفرماید: من با کسی هستم که مرا یاد کند.
هوش مصنوعی: بوبکر وراق میگوید: هر ذکری که ناشی از حال و موقعیت درونی نباشد، همچون نوشتار قرضی است. همچنین الواسطی میگوید: ذکر یعنی توجه قلب به حقیقت. ذوالنون نیز میگوید: ذکر، نیکی و خوبی چیزی است که ذکر میشود. النصر آبادی بیان میکند: حقیقت ذکر کنندگان این است که ذکر کننده به خاطر مشاهده موضوع ذکر، از ذکر کردن غافل میشود و سپس در حال مشاهدهای که در حال انجام دارد، دوباره غرق میشود و به واقع، حق را مشاهده میکند. شیخ الاسلام میگوید: ذکر شامل تمام جنبههای این علم است و امام بیتی از جنید را برایمان خوانده است.
هوش مصنوعی: یاد تو برای من چنان مهم است که حتی یک لحظه تو را فراموش نمیکنم و ضعیفترین چیزی که در یادآوری وجود دارد، ذکر زبان است.
هوش مصنوعی: من بیهیچ حسی به تو نزدیک شدم و قلبم مانند پرندهای به سوی تو پرواز کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی احساسات تو را به من نشان دادی، فهمیدم که تو در هر جایی حاضر و وجود داری.
هوش مصنوعی: پس موجودی را بدون یادآوری به وجود آوردم و موجودی را با چشم خود دیدم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: در روز عرفه، یکی از این جوانمردان ایستاده بود و گفت: خدایا! امروز میخواهم تو را یاد کنم و ستایش نمایم، زیرا هیچ کس هرگز به این خوبی تو را ستایش نکرده است. در همان لحظه زبانش بند آمد و نتوانست حرف بزند. سپس با دلش به سخن آمد و گفت: خدایا! به من رحم کن، زیرا نمیتوانم به اندازهای که شایسته توست، تو را یاد کنم یا ستایش کنم. با این زبان آلودهام، نمیتوانم به میزان شایستگیام، به تو یادآوری کنم. در آن لحظه زبانش دوباره باز شد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: که مدتی را به یاد تو مشغول بودم.
هوش مصنوعی: بازی گچند که به یاد خودم بروم و به دل خودم لطف کنم.
هوش مصنوعی: وقتی به تو نگاه کردم، به تماشای تو نشستم. در خبر و غفلت، چیزهای زیادی را میساختم، اما وقتی حقیقت آشکار شد، از همه آنها دست کشیدم.
هوش مصنوعی: من نتوانستم تو را به یاد بیاورم و در سکوتی درونی فرو رفتم. چون من چه کسی هستم که این لحظه را فراموش کرده باشم؟
هوش مصنوعی: شبلی میگوید: مرید کسی است که سخن میگوید و عارف کسی است که خاموش است. شیخ الاسلام، که روحش در آرامش باشد، بیان کرده است که یادآوری، نوعی تلاش و کوشش است و فراموش نکردن چالشهای زندگی، چیزی فراتر از دنیا است و این تلاش و کوشش به اندازهای که بدانید، اهمیت دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.