بخش ۷۹ - علی بن بند اربن الحسین الصوفی الصیرفی
ابوالحسین از اجلهٔ مشایخست از متاخران در نشاپور، از اقران نصر آبادی و بوعثمان مغربی و بوعبداللّه خفیف٭ و جز ایشان، علی امامست روزیمند از دیدار مشایخ. و مرزوق از صحبت ایشان. بنشاپور بابوعثمان حیری و محفوظ٭ صحبت کرده، و بسمرقند با محمد فضل بلخی٭ و ببلخ بامحمد حامد٭ و بگوز گانان بابوعلی گوزگانی٭ و بری با یوسف حسین رازی٭ و ببغداد جنید دیده و رویم و سمنون و بوالعباس عطا و جریری٭ و بشام باطاهر مقدسی، و بابوعبداللّه جلا و بابوعمرو دمشقی، و بمصر بابوکر مصری و بابوبکر مصری و بابوبکر زقاق و بوعلی رودباری٭ صحبت کرده، و مشایخ جهان دیده، و حدیث بسیار داشت وثقه بود در حدیث پیغامبر.
قاضی با منصور ازدی هروی و با منصور فقیه نباح ویرا دیده بود و از روی حدیث سماع دشتند. وقتی این علی بندار با شیخ بوعبداللّه خفیف٭ میرفت، در راه در تنگی پل رسیدند، شیخ بوعبداللّه خفیف ویرا گفت: فرا پیش رو وی گفت: فرا پیش تو. گفت: ابح گفت: چرا؟ گفتی: تو جنید دیدهٔ من ندیدهام.
شیخ الاسلام گفت: که مهینه نسبت این طایفه دیدار پیرانست و صحبت بایشان. علی بندار گفت: دارا سس علی البلوی بلا بلوی محال. یطلب الحق بالهوینا و انما وجود الحق بطرح الدارین.
علی بندار گوید: که در دمشق شدم بنزدیک بوعبداللّه جلی رفتم مرا گفت: علی! کی در دمشق آمدی؟ گفتم: سه روز است. گفت: کجا بودی که درین سه روز برمن نیامدی؟ گفتم؟ بابن جرصا بودم بحدیث نوشتن. گفت: شغلک الفضل عن الفرض گفت: فضیله تو از فریضه مشغول داشت «یعنی فضایل و نوافل و سنت. تر از فریضه مشغول کرد.»
شیخ الاسلام گفت: کی دیدار پیران از فرایض این قوم است که از دیدار پیران آن یاوند که بهیچ چیز نیاوند مرضت قلم تعدنی الخبر قال الامام فی مناجاته: الهی! این چیست؟ کی دوستان خود را کردی؟ که هر کی ایشانرا جست، ترا یافت. و تا ترا ندید، ایشانرا نشناخت.
وانشدنا الامام لنفسه
صیرتنی مرآة من یبغبک
من یرنی یرک
وَتَرَاهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ وَهُمْ لاَ یُبْصِرُونَ. «اعراف آیه ۱۹۸»
سخن جوانمردان با جوانمردان است، جوان مرد باید تا جوانمرد بیند «از آنکه او نه اوست. پس هر که این جوانمرد دید نه او دید از آنکه او نه اوست قصه ببرید حق گاه گاهی رهی از دست برواید و خویشتن ببهانه رهی فادیده قوم نماید تا آن دیده بدیدن او بیاساید. آنگه حقیقت رو دورهی باز آید اررهی هرگز فارهی نایذ هم رهی را شاید، از آنک همه فتنهٔ رهی از بود رهی میزاید هرچه از بهانه میکاهد از حقیقت میفزاید. چون بهانه بتمامی برخاست حقیقت فرود آید، آدمی با این کار کیست؟ که این کار نه بابت آدمی است یکی دیده ور بهانه آمد و یکی در حقیقت کار حقیقت دارد بهانه را چه قیمت.
شیخ الاسلام گفت: که بحط محمدبن علی بن بندار الصیر فی دیدم: در کتابی: که واسطی٭ گوید: کی هر چه این طایف دارند، ازین کار از علم و سخن آن همه ازدو آیت از اقران بیابند، یکی: انزل من السماء ماء ددیگر والبلدا الطیب.
شیخ الاسلام گفت: که من باین حکایت بشناختم. علی بندار پسری داشت محمدنام، نجیب بن عزیز بود وعارف بن عارف، نادر بود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ابوالحسین، دانشمند بزرگ و از مشایخ مشهور عصر خود، در نشاپور زندگی میکرد و با بسیاری از علما و مشایخ از جمله نصر آبادی و جنید ملاقات داشته است. او در حدیث پیغامبر بسیار ثقه و معتبر بود. در یکی از سفرهایش به دمشق، بوعبدالله جلی از او درباره عدم دیدارش در سه روز اخیر سوال کرد و او پاسخ داد که مشغول نوشتن حدیث بوده است. در این گفتگوها به اهمیت دیدار با پیران و مشایخ اشاره شده بود و اینکه این دیدارها از ویژگیهای فریضههای دینی است. شیخ الاسلام همچنین به تأثیرات معنوی این دیدارها و نیاز انسان به شناخت حقیقت و دوری از بهانهها اشاره کرد. او سپس داستان زندگی علی بندار و پسرش محمد را بیان کرد و اینکه هر چیزی از علم و سخن که این طایفه دارند، به دو آیه از قرآن مرتبط است.
هوش مصنوعی: ابوالحسین یکی از برجستهترین مشایخ و دانشمندان در نیشابور به شمار میرود. او از همعصران نصر آبادی، بوعثمان مغربی، بوعبدالله خفیف و دیگران است. ابوالحسین از دیدار با مشایخ بهرهمند گردید و از صحبتهای آنها استفاده کرد. در نیشابور با بوعثمان حیری و محفوظ گفتگو کرده و در سمرقند با محمد فضل بلخی و در بلخ با محمد حامد نیز ملاقات داشته است. همچنین با بوعلی گوزگانی در گوزکان و یوسف حسین رازی در ری صحبت کرده و در بغداد با جنید، سمنون، بوالعباس عطا و جریری دیدار کرده است. او در شام با طاهر مقدسی و بوعبدالله جلا و بوعمرو دمشقی نیز صحبت کرده و در مصر با بابوکر مصری، بابوبکر زقاق و بوعلی رودباری گفتگو داشته است. ابوالحسین مشایخ مختلف را دیده و احادیث زیادی را نقل کرده و در روایت احادیث پیامبر مورد اعتماد بوده است.
هوش مصنوعی: قاضی با منصور ازدی هروی و منصور فقیه نباح دیدار کرده بود و از روی حدیث به صحبت پرداختند. زمانی که علی بندار با شیخ بوعبداللّه خفیف به سمت جایی میرفتند، در راه به پل باریکی رسیدند. شیخ بوعبداللّه به علی بندار گفت: «برو جلوتر» و او پاسخ داد: «نمیروم، تو برو جلو.» شیخ علت را پرسید و بندار گفت: «چون تو جنید را دیدهای و من نه.»
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که ارتباط مهینه با این گروه، ملاقات با پیران و گفتگو با آنها است. علی بندار گفت که انسان دارا از درد و رنج خود بهرهمند میشود و حقیقت را باید با آرامش جستجو کند، زیرا وجود حقیقت در کنار رها کردن دغدغههاست.
هوش مصنوعی: علی بندار به یاد میآورد که وقتی به دمشق رسید، به دیدار بوعبدالله جلی رفت. بوعبدالله از او پرسید که چه زمانی به دمشق آمده است و علی پاسخ داد که سه روز است. بوعبدالله سپس از او خواست که چرا در این سه روز پیش او نمیآمده و علی توضیح داد که مشغول نوشتن احادیث بوده است. بوعبدالله در پاسخ گفت که کارهای او به فضایل و نوافل مربوط میشود و او را از انجام واجبات غافل کرده است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: دیدار با پیران از واجبات این قوم است، زیرا آن اشخاص هیچ سودی نمیبرند مگر با دیدار آن پیران. امام در مناجات خود میفرماید: خداوندا! این چیست؟ چرا دوستانت را از ما دور کردی؟ زیرا هر کس که آنها را دنبال کند، تو را خواهد یافت و تا تو را نبیند، آنها را نخواهد شناخت.
هوش مصنوعی: شخصیتی که به تو نزدیک است، واقعیت تو را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: و آنها به سوی تو نگاه میکنند، اما چیزی نمیبینند.
هوش مصنوعی: گفتگوی مردان بزرگ با یکدیگر است و مرد بزرگ باید مرد بزرگ را بشناسد، زیرا او چیزی جز خود نیست و آنکه این مرد را ببیند، در واقع خود او را نمیبیند. داستانی از حقایق وجود دارد که گاهی راهی برای مشاهده حقیقت باز میشود و فرد میتواند به بهانهای خود را در جمع نشان دهد تا آن دیده به دیدن او آرام گیرد. سپس حقیقت دوباره خود را نمایان میکند، حتی اگر گاهی از راه دور شود. زیرا تمام مشکلات جاده از وجود جاده ناشی میشود و هر چیزی که بهانه را کم کند، به حقیقت میافزاید. زمانی که بهانه به طور کامل از بین برود، حقیقت نمایان میشود. در این میان، آدمی چه کاره است؟ زیرا این کار به خاطر انسان نیست، یکی از دیدن میکند و دیگری در حقیقت مشغول عمل است و بهانه چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: محمدبن علی بن بندار الصیر در کتابی که تألیفی از واسطی است، بیان کرده است که آنچه این طایفه دارند از علم و سخن، همه بر پایه دو آیه از قرآن است که یکی از آنها درباره نازل شدن آب از آسمان و دیگری درباره سرزمین پاک است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: با این داستان آشنا شدم. علی بندار پسری به نام محمد داشت که نجیب و نیکو بود و عارف بن عارف، به او نادر گفته میشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.