خواجه عبدالله انصاری
»
طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات
»
بخش ۲۲ - و من المتقدمین عبداللّه مهدی باوردی
سید بوده ازین قوم. استاد باحفص حداد است باحفص بباورد شد نزدیک وی ویرا شاگردی میکرد، و عبداللّه مهدی آهنگر بود، و سبب توبت و دست از کار باز داشتن وی آن بود: که آهنگری میکرد، وقتی آهن در آتش نهاده بود، نا بینائی بر در دکان بگذشت میخواند: المک یومئذن الحق للرحمن، الایه عبداللّه آن بشنید، آن آهن که در دست داشت از دست وی بیفتاد خویشتن دست برد در آهن تافته و برداشت. شاگردا: چه شدی؟ بنگریست آهن در دست خود دید گفت: چون رستم برخاست و برفت و دکان بگذاشت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سید باحفص حداد از قوم خود، شاگردی به نام عبدالله مهدی آهنگر داشت. عبدالله در حین کار، آهن را در آتش میگذاشت که ناگهان نابینایی از کنار دکان میگذشت و آیهای از قرآن میخواند. عبدالله به محض شنیدن آیه، آهن را از دستش انداخت و تحت تأثیر قرار گرفت به طوری که مانند رستم از جای خود بلند شد و دکان را ترک کرد. این واقعه باعث توبه و دوری او از کار آهنگری شد.
هوش مصنوعی: سید از آن گروه بود. او نزد استاد باحفص حداد شاگردی میکرد. عبداللّه مهدی نیز آهنگر بود و دلیلی که او را به توبه و ترک کارش واداشت، این بود که وقتی او آهن را در آتش میگداخت، ناگهان عالمی نابینا از در دکان عبور کرده و میخواند: "در آن روز حق برای رحمان آشکار میشود." عبداللّه این صدا را شنید و آهنی که در دست داشت از دستش افتاد. وقتی شاگردان از او پرسیدند چه شده، نگاه کرد و دید که آهن در دستانش است و گفت: "مانند رستم برخاست و رفت و دکان را ترک کرد."
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.