بخش ۱۳۰ - و من طبقة الثالثه و یقال من طبقة الرابعه ابوبکر الکتانی
نام وی محمد بن علی بن جعفر البغدادی الکتانی، بغدادی است از یاران جنید بوده و بمکه بوده مجاور سالها، و آنجا برفته در سنه اثنین و عشرین و ثلثمائه دران سال که عبدالواحد صبهانی برفته: ابوالغریب اکثر مقامه بطرسوس و بهامات مرتعش٭ گوید: کی کتانی چراغ حرمست، وی گفت: الصوفیه عبید الظواهر واحرا را لبواطن.
شیخ الاسلام گفت: کی وی صحبت دار خضر بود ، وقتی خضر باوی گفت: یا ابابکر! همه مردمان مرا میشناسد و من ایشانرا نمیشناسم کی خضر باوی استاخ بود. وی گفت: چون در مسجد صنعا بودم بیمن، بر عبدالرزاق حدیث میخواندند و در گوشهٔ مسجد جوانی بود سر در گریبان فرو برده، بر او رفتم گفتم: بر عبدالرزاق حدیث میخواندند و تو اینجا فرا نشستهٔ چرا نمیروی تا از وی بشنوی؟ مرا گفت: من ایذر از رزاق میشنوم تو مرا بعبد الرزاق میخوانی؟ گفتم: ار راست میگوئی، من کیم؟ گفت خضر و سر بگریبان فرو برد.
شیخ الاسلام گفت: هر کس که خبرنه در عیان بگذارد، وی هالک شود. خبر در عیان چون بود؟ چنانک آن جوان، و آخر آن ظریفتر بودید که هم از عبدالرزاق بشنودی کی مشایخ آن مهاند، کی ظاهر ایشان چون ظاهر عام بود و باطن چون باطن خاص، کی شریعت برتن است و حقیقت برجان و سر.
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر کتانی گوید: کی میان بنده باللّه هزار مقامست: یکی نور، و یکی ظلمت. هر بندهٔ که نور او درست گشت از مقامی هرگز باز نگردد. بوعثمان٭ گوید: که هرکه میباز گردد از راه میباز گردد نه از نشان. و هم کتانی گوید: من «لم» یتادب باستاذ فهو بطال. «و هم کتانی گفت»: کن فی الدنیا ببدنک و فی الآخرة بقلبک.
شیخ بوبکر رازی گفت: کی شیخ بوبکر کتانی رحمه اللّه در پیری نگرست سر سپید و موی سپید، و سوال میکرد گفت: هذا رجل اضاع امراللّه فی صغره فضیعه اللّه فی کبره. گفت: بخوردی و جوانی فرمان اللّه تعالی ضایع کرده تا اللّه تعالی ویرا در پیری فرو گذاشته خوار و ذلیل. یعنی ار او بجوانی فرمان او گوشیدی ویرا به پیری بسوال و ذل حاجت نبودی که پیران اهل سنه هر چند مهمتر میشنوند، پس بر خلق و چشم و دل خلق عزیزتر میشنود. و هم وی گفت: اذا صح الافتقار الی اللّه صح الغنابه لانهما حالان لایتم احد هما الابصاحبه.
و قال: سماع القوم علی متابعة الطبع، و قال: حقایق الحق اذا تجلی لسرزالت عنه الظنون و الامانی، للان الحق لذل استولی علی السرقهره و لا یبقی للغیرمعه اثر. و قال: العلم باللّه اتم من العبادة له. و قال الکتانی: ان اللّه تعالی نظر الی عبید من عبیده فلم یرهم اهل المحبة فشغلهم بعبادته «اهل المعرفة فشغلهم بخدمته»
شیخ الاسلام گفت: کی بوبکر کتانی را شاگرد مصطفی میگفتند، از بس که ویرا بخواب دیدی، و معلوم بود که کدام شب یا روز از ایام، سوالها کردندی از وی آن سوال از مصطفی بپرسیدی در خواب و جواب بستدی. وقتی مصطفی ویرا گفت: کی هر که هر روز چهل و یکبار بگوید: یا حی یا قیوم یا لا اله الا انت، چون دلها بمیرد دل وی نمیرد. شیخ الاسلام گفت: که شیخ بوالقاسم دمشقی گوید استاد سلمی: که از کتانی پرسیدم: که علم تصوف چیست؟ گفت: کمینه آنست، که تو در نیاوی و یکی از باحفص حداد پرسید: کی صوفی که بود؟ جواب داد: که صوفی نپرسد کی صوفی که بود؟
شیخ الاسلام گفت: که این علم سر اللّه است، و ابن قوم صاحب اسرار، پاسبان را بار از ملوک چکار؟ اصل این کار یافتست نه دریافت، بانکار او شتافت کش نیافت، و او کش یافت، آفتاب دولت بود کی برو تافت. نه بکوشش یابی و طلب، بل که بحرمتیابی و ادب. سوال سابل از انکارست وراین کار، ار او ازین کار بوی دارد او را باسوال چکار؟ انکار مکن که انکارشومست، انکار او کند کی ازین کار محرومست قومی مشغول اندازین کار، و قومی ورین کار بانکار، و قومی خود سر درین کار، او که درین کار بانکار است او مزدور است و او که ازین کار مشغولست مغرور است، و او که در سر این کارست غرفهٔ نور است.
شیخ الاسلام گفت:که بوبکر عطار جحفی گوید: روزی بر بالائی نشسته بودم، که سیل میآمد، عماری میآورد، و مردی دران بر سر آب، و آن مرد میگفت ببانگ بلند: لبیک اللهم لبیک لبیک و سعد و لئن ابتلیت فلطال لما عافیت، و سیل میبرد ویرا تا بدریا. و جحفه موضع سیل لست، و خود از بهر آن جحفه خوانند کی سیل دراید، و هرچه در پیش آن آید، آنرا بروبد و ببرد و دران قصهاست. بوبکر شقاق گوید، نام وی محمد بن عبداللّه الشقاق، صاحب ابی سعید الخراز٭ که خراز گفت: کن بذکر اللّه فان قویت حالک فکن بذکر اللّه لک فان قویت حالک غبت ذکر اللّه، و ذکر اللّه ایاک، ولو قویت لزدتک و قال الامام رحمه اللّه: زبان در سر ذکر شد و ذکر درسر مذکور، و در دل درسر مهر شد، و مهر در سر نور، جان درسر عیان شد، وعیان از بیان دور، بهرهٔ حق با حق رسید، و بهرهٔ آدم بآدم. آب و خاک با فنا شد، و دو گانگی با عدم، رجع الحق الی اصحابه و بقی المسکین فی التراب رمیماً، و اللّه المستعان.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: محمد بن علی بن جعفر کتانى بغدادی، از یاران جنید است که سالها به مکه مجاور بود. او به حکمت و تصوف مشهور بود و اظهار داشت که صوفیها عبید ظواهر و احرار لبواطناند. کتانی بیان میکند که هر بندهای که نورش درست شود، هرگز از مقامش عقبنشینی نمیکند. او تاکید داشت که انسان باید در دنیا با بدنش و در آخرت با قلبش زندگی کند. همچنین، اشاره کرده که علم بالله از عبادت به او کاملتر است و عشق به خداوند باید بر انسان غالب شود.
کتانی به اهمیت یاد خداوند در زندگی اشاره دارد و میگوید که ذکر در دل موجب نزدیکی به خدا میشود. او معتقد بود که فهم و علم به حقایق، انسان را از ظنون و آرزوها آزاد میکند. در نهایت، او بر این باور است که علم تصوف شامل توجه به حقیقت و تابش نور الهی در دل انسانها است.
هوش مصنوعی: محمد بن علی بن جعفر بغدادی الکتانی، یکی از یاران جنید بوده و سالها در مکه مجاور بوده است. او در سال ۲۳۳ هجری به آنجا رفته در سالی که عبدالواحد صبا مهانی نیز به سفر رفته بود. ابوالغریب، درباره مقام او در طرطوس و همات مرتعش میگوید: "کتانی چراغ حرم است". او در پاسخ به این اشاره کرده است که صوفیان تنها به چیزی که ظاهر است، توجه دارند و از باطن غافلند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: در یکی از گفتگوهایش با خضر، خضر به او گفت: "یا ابابکر! همه مردم مرا میشناسند، اما من نمیدانم ایشان کی هستند." خضر در ادامه گفت: "زمانی که در مسجد صنعا بودم، عبدالرزاق در حال خواندن حدیث بود. در گوشهای از مسجد جوانی را دیدم که سرش را در گریبان فرو برده بود. به او گفتم: 'چرا نمیروی و از عبدالرزاق بشنوی؟' او پاسخ داد: 'من از رزاق میشنوم، تو چرا مرا به عبدالرزاق نسبت میدهی؟' گفتم: 'اگر راست میگویی، من کی هستم؟' او گفت: 'من خضر هستم' و دوباره سرش را در گریبانش فرو برد."
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که هر کسی که خبری را در شرایط عیان و آشکار بگوید، دچار آفت و هلاکت خواهد شد. خبر در شرایط عیان چگونه است؟ همانند آن جوان، که در نهایت به ظرافت بیشتری میرسید؛ زیرا میتوانی از عبدالرزاق بشنوی که مشایخ آن مقام، ظاهری مانند ظاهری عمومی دارند اما باطنی مثل باطن خاص. شریعت به مانند پوششی بر تن است و حقیقت به مانند روح و جان میباشد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید: بوبکر کتانی اظهار میکند که میان هر بندهای از بندگان خدا هزار مقام وجود دارد: یکی نور و دیگری ظلمت. هر بندهای که نور او به درست شکل گیرد، از هیچ مقامی هرگز برنمیگردد. بوعثمان نیز میگوید که اگر کسی از راه راست منحرف شود، به خاطر نشانهای ظاهری این انحراف است نه به خاطر حقیقت. همچنین کتانی میفرماید: کسی که به استاد خود ادب نکند، در واقع بیفایده است. او همچنین توصیه میکند که در دنیا با جسم خود زندگی کن و در آخرت با قلب خود.
هوش مصنوعی: شیخ بوبکر رازی در دوران پیری به موی سپید خود نگاه کرد و گفت: این مرد، در جوانی فرمان خدا را نادیده گرفت و حالا در پیری، خدا او را ذلیل و خوار کرده است. او تأکید کرد که اگر در جوانی به دستورات خدا توجه کرده بود، در پیری نیازی به سوال و زحمت نداشت. چرا که سن و سال معمولاً به احترام و عزت افراد میافزاید. همچنین او گفت که وقتی نیاز به خدا به خوبی بررسی شود، غنی بودن نیز به ثمر میرسد، زیرا این دو حالت به طور همزمان در اختیار کسی قرار میگیرد که از آن بهرهمند باشد.
هوش مصنوعی: و گفت: شنیدن مردم به پیروی از طبیعت است، و گفت: حقیقتهای حق وقتی بروز کند، تمامی گمانها و آرزوها از آن دور میشود، زیرا حق به تنهایی بر همه چیز تسلط دارد و هیچ اثری از غیر باقی نمیماند. و گفت: علم به خداوند از عبادت او کاملتر است. و گفت کتان: خداوند تعالی به بندگانش نظر انداخت و آنها را اهل محبت نیافت، پس آنها را به عبادت خود مشغول کرد و اهل معرفت را به خدمت خود مشغول ساخت.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که بوبکر کتانی به خاطر خوابهایی که دیده بود به عنوان شاگرد مصطفی شناخته میشد. او در خواب سؤالهایی از مصطفی میکرد و پاسخ آنها را دریافت میکرد. مصطفی به او گفت که هر کس هر روز چهل و یک بار نام خدا را بگوید، دلش هرگز نمیمیرد. همچنین، شیخ بوالقاسم دمشقی از استاد سلمی نقل میکند که از کتانی پرسید: علم تصوف چیست؟ او پاسخ داد که حداقل آن این است که تو در دنیا نگردی. وقتی از حداد پرسیدند که صوفی چه کسی است، او گفت که صوفی خود را معرفی نمیکند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: این علم، راز خداوند است و صاحب اسرار، نمیتواند بار این مسئولیت را بر دوش ملوک بگذارد. اصل حقیقت به دست آوردن است، نه درک کردن. اگر کسی به دنبال او برود و او را نیابد، او خود باید بیابد. او همانند آفتاب حکومت است که بر او میتابد. موفقیت نه با تلاش و جستجو بلکه با حرمت و ادب به دست میآید. پرسش سائل نشانگر انکار است و اگر این کار حس خوبی دارد، چرا باید سوال کند؟ انکار نکنید زیرا انکار موجب محرومیت میشود. افرادی در حال مشغولیت با این موضوع هستند، برخی دیگر انکار میکنند و عدهای هم به شدت به این کار پرداختهاند. هر کسی که در این مسیر انکار کند، در واقع مزدور است و کسی که درگیر این کار است، مغرور است. اما آن کس که در اصل این کار است، در نور الهی قرار دارد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که بوبکر عطار جحفی میگوید: روزی بر بلندی نشسته بودم که سیلی جاری شد. در این سیل، مردی را مشاهده کردم که بر روی آب قرار داشت و با صدای بلند میگفت: «لبیک، خدایا لبیک، لبیک و خوشا به حال کسی که مبتلا شود، اما تو او را عافیت بخشی»، و سیل او را به سمت دریا میبرد. جحفه به مکانی گفته میشود که سیل در آن جریان دارد و به خاطر این که سیل به آنجا میآید، این نام را به آن دادهاند. هر چیزی که در جلوی آن بیفتد، به همراه خود میبرد. بوبکر شقاق، به شخصی به نام محمد بن عبدالله شقاق اشاره دارد که از ابی سعید خراز است. خراز میگوید: هرگاه حال تو قوی باشد، با یاد خدا به خاطر آن ثبات یابی، و اگر حال تو ضعیف باشد، به یاد خدا برگردانده میشوی. امام رحمه الله نیز میفرماید: زبان برای یاد خدا خلق شده و یاد خدا در دل مستقر میشود. عشق در دل نورانی میگردد و جان در حقیقت عیان میشود؛ عینیت از بیان دور است. بهره حق به حق میرسد و بهره آدم به آدم. آب و خاک به فنا میپیوندد و دوگانگی به عدم باز میگردد. حقیقت به دوستانش برمیگردد و تنها بیچارهها در خاک باقی میمانند و خداوند یاریکننده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.