گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

الهی از کَرَم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم بیامُرز ما را که بس آلوده ایم به کردار خویش بس درمانده ایم به وقت خویش بس مغروریم به پندار خویش بس محبوسیم در سرای خویش باز خوان ما را بکَرم خویش بازده ما را باحسان خویش.

دل کیست که گوهری فشاند بی تو

یا تن که بود که ملک راند بی تو

واله که خود راه ندارد بی تو

جا ن زهره ندارد که بماند بی تو