از میدان حرمت میدان غیرت زاید. غیرت رشکست بر چیزی که غیر آن بجای آن چیز نیست. و آن سه چیزست: عمرست، و دلاست، و وقت است. اما عمر دوکانست، و خرد پیرایه، و دین مایه، و مؤمن بازرگان: و هرچه از عمر گذشت تاوانست یا درمان؛ و آن نفس که در آنیم یا تحفه است یا داغ؛ و آنچه از عمر مانده است یا زهرست یا تریاق. و دل خزینهٔ مردست، و شیطان دشمن، و مراقبت قفل آن. و مؤمن محتاج: هر چه از نفس میکاهد در دل میافزاید، و هرچه در دنیا میزاید از قیمت میکاهد، و هرچه در دعوی میافزاید از مایه میکاهد. وقت مرد ساعت غیبت مردست از خود: هر آنکه آنرا بر مرد بپوشاند یا ببرد، دشمنترست ویرا از قاتل وی؛ و هرکه آنرا بر وی تقویت کند، بر وی گرامیترست از زایندهٔ وی؛ وقت بر خداوند وقت گرامیترست از دو جهان وی.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.