گنجور

 
عبادی مروزی

شکر و سپاس خداوندی را که به خداوندی سزاست، و حمد و ثنا پادشاهی را که در خداوندی سزای ثناست. خداوندی که این سقف رفیع برکشیدهٔ اوست و این فرش وضیع گستریدهٔ اوست.

و صد هزار صلوات و تحیات به جان پاک و روضهٔ خاک مصطفی باد که سید انبیاست و شفیع روز قضاست، و بر صحابه و اهل بیت وی که محبت ایشان سبب ماست، و سلم تسلیماً کثیرا.

اما بعد، مدتهاست که تا متقاضی طبع این ضعیف را می‌کردکه تا جمعی سازد در بیان طریقت و حالات اهل حقیقت. لیکن جواذب هم طالبان در می‌بایست، هر چند روزگار کم آشکارا می‌کند و گل‌جد در دلها کم شکفته می‌گردد، و چون جایی گل بشکفد تعجبها پدید آید و رغبتها صادق شود.

پس ازینجمله درین وقت جوانی که آراسته صورت بود در شریعت و پیراسته صفت بود در طریقت از سر صدقی تمام به حکم جدی که داشت درخواست کرد بر طریق سؤال که تا ورقی چند نبشته شود در احوال و اعمالاهل صفهتا حقایق ایشان معلوم شود.

چون اثر جد او بدیدم و نشان صدق او بیافتم بند کاهلی از خاطرم برخاست و خاطرم گشاده شد و بنیاد درخواست او نهاده شد. بر موافقت وقت مدد توفیق اتفاق افتاد «در» نبشتن این فصول.

هر چند حقایق تصوف از آن عالی‌تر است که هر کس در آن معنی به عبارت تصوف تواند کرد و اسرار طریقت از آن کامل‌ترست که هر خاطر بدو تواند رسید، اما از حدود احوال و رسوم متصوفه فصلی چند یاد کنیم به مدد صدق سایل که رسول فرموده است که حق همت عالی دوست دارد، و علو همت درآن پدید آید که مرد طالب اسرار باشد که بیشترین خلق از آن غافل باشند، و چون محبت حق ‑سبحانه و تعالی‑مدد دهد از برکت آن جز صواب نتواند بود.

بدان قوت این دلیری کرده آمد. اما اعتماد بر کرم الهیت است. و مدد از توفیق، انشاء اللّه تعالی.