گنجور

 
ظهیر فاریابی

ز من چندان که می‌خواهی وفا هست

از این معنی بگو یک جو تو را هست؟

چه گویم وای دل گویی که جان کن

کنون هم از تو پرسم این وفا هست؟

سلامم را جوابی نیست از تو

بگو در هیچ مذهب این روا هست؟

به غم گفتی برو خون کن دلش را

ز غم واپرس تا خود دل به جا هست؟

چو گویم وصل، گویی وقت آن نیست

به غم قانع شدم اینت رضا هست؟

گر از غم بر درت جان داد سهل‌ست

چو من در شهر عشقت صد گدا هست؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

جمالت بر سر خوبی کلاهست

بنامیزد نه رویست آن که ماهست

تویی کز زلف و رخ در عالم حسن

ترا هم نیم شب هم چاشتگاهست

بسا خرمن که آتش در زدی باش

[...]

نظامی

بدین خوبی که رویت رشک ما هست

مبین در خود که خودبینی گناه است

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه