ای به عیدی دلم به روی تو شاد
عید را روی تو مبارک باد
هر کجا یاد چهره تو کنند
هیچکس را ز عید ناید یاد
ای بسا دل که از هوای لبت
در میان گل و گلاب افتاد
هر زمان شادی نوست مرا
زان رخ همچو صورت نوشاد
نی، غلط می کنم چه می گویم!
با چنین غم چگونه باشم شاد!؟
قبله نیکوان بغدادی
وز تو چشمم چو دجله بغداد
بر فلک تاختی به تندی اسب
تا رخت ماه را رخی بنهاد
می نترسی از آنک در تو رسد
آنچ کردی به جانم از بیداد
تا من از دست محنت تو کنم
پیش مخدوم خویشتن فریاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر شادی و شوق خود را به خاطر عید و زیبایی محبوبش ابراز میکند. او میگوید که هیچ چیز نمیتواند عید را برای او خوشایندتر از چهره محبوبش کند و هر جا که یاد او باشد، دیگر کسی عید را فراموش میکند. عشق و زیبایی محبوبش مانند گلی دلانگیز است که دلها را به خود جذب میکند. شاعر اذعان میکند که در عین غم و اندوه ناشی از جدایی، زیبایی محبوبش او را شاد نگه میدارد. او همچنین به محبوبش میگوید که در دنیای عشق و زیباییاش، حتی با وجود سختیها، احساس خوشبختی میکند.
هوش مصنوعی: در این روزهای شاد و عید، دل من به خاطر روی تو خوشحال است و به تو تبریک میگویم.
هوش مصنوعی: هر جایی که کسی به یاد چهره تو بیفتد، هیچکس دیگر را به یاد جشن و عید نمیآورد.
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها به خاطر آرزوی بوسهات در میان گلها و عطر گلاب گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: هر بار که به چهرهات نگاه میکنم، از شادی تازهای پر میشوم که همچون میوهای خوشمزه است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا چنین میگویم! با این همه غمی که دارم، چطور میتوانم خوشحال باشم؟
هوش مصنوعی: عشق من به تو مانند دجله در بغداد است، که زیبایی و نیکویی در آن جاری است. تو برای من مانند قبلهای هستی که هدایتگر و آرزویم است.
هوش مصنوعی: تو با سرعت و شتابی همچون اسب به آسمان دویدی تا چهره زیبا و درخشان ماه را به نمایش بگذاری.
هوش مصنوعی: آیا از این نمیترسی که آنچه بر من گذشته، به خودت برگردد؟
هوش مصنوعی: من برای اینکه ناله و فریاد خود را از درد و رنج تو به پیش صاحب اختیار و معشوق خود ببرم، به تو احتیاج دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.