نشست خسرو روی زمین به استحقاق
فراز تخت سلیمان به دار ملک عراق
خدایگان ملوک زمانه نصرت دین
که هست افسر شاهی به طلعتش مشتاق
پناه و ملجاء شاهی شهنشه اعظم
که عالمی دگر است از مکارم اخلاق
رضاش خط دوم از صحیفه اعمار
سخاش باب گزاف از جریده ارزاق
فلک به طوع تقرب کند به خدمت او
چو دوستان به مدارا و دشمنان به نفاق
ایا شهی که به هنگام کین وشاقانت
مَجِرَّه را به دو انگشت بگسلند نطاق
چو طاق و جفت زنند از طریق لعب،کنند
به تیر تن ها جفت و به تیغ سر ها طاق
کسی که جفت نداند ز خسروان خود را
نهد به پیش تو دعوی خسروی بر طاق
شکوه تیغ تو در رزم بیم آن باشد
که از طبیعت آتش برون برد احراق
به یک ثبات که هنگام کار بنمودی
به بِرّ و لطف در آمد جهان جافی عاق
گرفت عرصه مُلک تو بسطتی که دگر
بدو محیط نگردد دوایر آفاق
اگر زپای درآمد زمانه باکی نیست
تو شادزی که درستست دولتت را ساق
به بازوی تو ندارد خطر گرفتن ملک
بر آسمان شدن آسان بود به پای براق
سنان رمح تو در سینه ها گزید وطن
خیال تیغ تو در دیده ها گرفت وثاق
بخورد خصم ز دست تو شربتی نه چنانک
به عمر تلخی آنش برون رود ز مذاق
دوید در دل و چشم عدو مهابت تو
چنانکه آتش سوزنده در دل حراق
به نوک نیزه رگ جان دشمنان بگشای
که از حرارت آن غصه شان گرفت خناق
گر آفتاب که یک چشم دارد از مشرق
نگه کند سوی ملک تو جز به چشم وفاق
به باد حمله ز گوشش بر آوری پنبه
به نوک نیزه ز چشمش برون کنی شر ناق
ز هیبت تو دل دشمنان بروز نبرد
چنان بود که دل عاشقان زبیم فراق
اگر به وقت مقاسات گرم و سرد مصاف
نیایدت مدد از هیچ کس علی الاطلاق
شگفت نیست که پولاد را نیاید یاد
به وقت خوردن زهر از منافع تریاق
غریو کوس و نفیر مبارزان در رزم
بود به گوش تو خوشتر ز پرده عشاق
فرو کنند به نظاره ساکنان فلک
به روز مجلس تو سر ز گوشهای رواق
مدبران فلک آن زمان زنند نطق
که از ضمیر تو صدره کنند استنطاق
ز نظم ملک تو را هیچ در نمی باید
چنانک نظم مرا از جزالت و افلاق
چو این عروس سزاوار چون تو شاه بود
برای مهر گران نیست مستحق طلاق
همیشه تا که مه و مهر در محاق و کسوف
بود ز گردش این چرخ ازرق زراق
اساس عدل تو در عالم آن چنان بادا
که مهرو ماه شوند ایمن از کسوف و محاق
نهاده دولت باقیت با ابد میعاد
گرفته همت عالیت با ازل میثاق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی شاهی به نام خسرو است که از منزلت و عظمت او در برابر مشکلات و دشمنان سخن میگوید. او شاهی است با اخلاق نیکو و دارای قدرتی که میتواند به دفاع از دین و کشور بپردازد. در این متن به ویژگیهای مثبت او، از جمله قدرت نظامی، مدیریت و دیانت اشاره میشود. همچنین به پیروزیهایی که او در میدان جنگ به دست آورده و ترس و وحشتی که در دل دشمنان ایجاد میکند پرداخته میشود. این شعر به شکوه و جلال پادشاهی و اهمیت انصاف و عدالت در حکومت اشاره میکند و امیدوار است که سلطنت او پایدار و ابدی باشد.
هوش مصنوعی: خسرو بر روی زمین نشسته است و با شایستگی به جایگاه بلند تخت سلیمان که در سلطنت عراق قرار دارد، مینگرد.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ در زمانهٔ پادشاهان، یاریگر دین است و تاج شاهی به خاطر چهرهاش به آن مشتاق هستند.
هوش مصنوعی: پناهگاه و refugium بزرگترین پادشاهی که جهانی دیگر از فضایل اخلاقی و خوبیها دارد.
هوش مصنوعی: رضا در خط دوم از نوشتههای خود، داستانی را با بیپایه و اساس به رشته تحریر درآورده و از آن به عنوان مقدمهای بر زندگی و معیشت خود صحبت میکند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر نزدیکی و نزدیک شدن به او به خدمتش درمیآید، همانطور که دوستان با محبت و سازگاری رفتار میکنند و دشمنان با حیله و نفاق.
هوش مصنوعی: آیا پادشاهی وجود دارد که در زمان جنگ و دشمنی، با دو انگشت خود، مشکلات را از میان بردارد و دست به اقدام بزند؟
هوش مصنوعی: هرگاه که در بازی و سرگرمی با قوس و تیر، بدنها را به یکدیگر وصل کنند و سرها را با شمشیر به شکل قوس درآورند، به نوعی آنها را به حالت جفت و متصل درمیآورند.
هوش مصنوعی: کسی که نتواند جفت و همتای خود را بشناسد، در برابر تو به ادعای بزرگی و مقام عالی میپردازد.
هوش مصنوعی: قدرت و زیبایی شمشیر تو در جنگ ممکن است به قدری باشد که بتواند از طبیعت آتش را آزاد کند.
هوش مصنوعی: وقتی در کار و تلاش ثبات و استقامت به خرج دهی و با خوبی و محبت برخورد کنی، باعث میشود که دنیا در دست تو قرار گیرد و برکات و موفقیتها به سراغت بیایند.
هوش مصنوعی: زمین و آسمان به وسعت و گسترش تو درآمدهاند، به طوری که هیچ چیز دیگر نمیتواند به تو نزدیک شود و دور و بر تو را در بر بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر زمانه به مشکل بربخورد، نگران نباش، چون تو خوشحالی و این نشان از موفقیت و نیروی توست.
هوش مصنوعی: گرفتن حکومت و قدرت به سادگی بر عهده آسمان است، اما برای دستیابی به آن، به قدرت و نیروی بازوی تو احتیاج است.
هوش مصنوعی: نیزه تو در قفسه سینهها نفوذ کرده و تصویری مثل تیغ تو در چشمها نقش بسته است.
هوش مصنوعی: خصم از دست تو نوشیدنیای مینوشد که تلخی آن تا ابد از یادش نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: در دل و چشم دشمن، ترس و هراس تو مانند آتشی سوزان است که در دل زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: به نوک نیزه، جان دشمنان را هدف قرار بده که با شدت این عمل، باعث خفگی غم و اندوهشان خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر خورشید که تنها یک چشم دارد، از سمت مشرق به سرزمین تو نگاه کند، فقط با چشمی از محبت و دوستی به تو مینگرد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از او انتقامی بگیری، میتوانی به او حمله کنی و با نیرویی قوی، او را از پا درآوری و شر او را برای همیشه از بین ببری.
هوش مصنوعی: از شکوه و جلال تو، دل دشمنان در آستانه نبرد به شدت ترسیده بود، به گونهای که دل عاشقان نیز به خاطر ترس جدایی به تپش افتاده بود.
هوش مصنوعی: اگر در زمانهای خوب و بد بر سر راهت مشکلی پیش بیاید، در هیچ شرایطی نمیتوانی انتظار کمک از هیچکس را داشته باشی.
هوش مصنوعی: عجیب نیست که در هنگام خوردن زهر، پولاد (فلز) به فکر نفع خود نیفتد.
هوش مصنوعی: صدای جنگ و نبرد جنگجویان برایت دلنشینتر از نغمههای عاشقانه است.
هوش مصنوعی: در روز برگزاری مجلس تو، ساکنان آسمان را خواهند دید که به تماشای تو آمدهاند و سر از گوشههای بنا بیرون آوردهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که کسانی که آسمان را هدایت میکنند سخن میگویند، که از دل تو سخن بگویند و رازهای درونت را به زبان بیاورند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که نظم و ساختار شاهی و حکومت تو نباید هیچ تأثیری بر تو داشته باشد، همانطور که نظم من تحت تأثیر عجز و کاستیهای موجود در دنیا نیست. به نوعی این جمله بیانگر استقلال و عدم وابستگی به شرایط بیرونی است.
هوش مصنوعی: این عروس که زیبا و با ارزش است، شایسته مقام یک شاه است، بنابراین سرمایهگذاری برای او ارزشمند است و او نمیتواند مستحق طلاق باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه و خورشید در حالت کسوف و محاق باشند، از گردش این چرخ آسمانی، هیچ چیز جدیدی رخ نخواهد داد.
هوش مصنوعی: بنیان عدالت تو در جهان به گونهای باشد که خورشید و ماه در امنیت و آرامش از خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: دولت پایدار و جاودانی در پیوندی ابدی قرار گرفته است و تلاش بزرگ تو با زمان ازلی توافق کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا همی بگزینی تو بر وصال فراق
چرا همی ز خراسان روی به سوی عراق
تن مرا تو همی امتحان کنی به بلا
دل مرا تو همی آزمون کنی به فراق
تو را که گفت که بُگسِل ز بیعت و پیمان
[...]
شبی که هست کف او خزانهٔ ارزاق
ز طبع اوست وجود مکارم الاخلاق
ابوالمظفر ، شاه مظفر ، اتسز ، کوست
خدایگان همه خسروان علی الاطلاق
بنام اوست کمال صحیهٔ آداب
[...]
مؤیدین جمال ای ستودهٔ آفاق
ترا به مدح من اهلیت است و استحقاق
مرا به جود تو دانم که همچنین باشد
که از حکیمان طاقم تو از کریمان طاق
به حق من نبود جود تو به روی و ریا
[...]
خلاصه همه عالم یگانه آفاق
که با بزرگی جفتست و از بزرگان طاق
امیر عالم عادل شهاب دین خالص
که پشت لشگر دینست و روی ملک عراق
رسیده ذکر بزرگی او همه اطراف
[...]
گهی حریف خلافی گهی رفیق وفاق
نه بر طریق وصالی نه بر طریق فراق
نه بر وصال ثبات و نه در فراق صبور
نه با جفات قرار و نه با وفا میثاق
گهی به خشم به تریاق بر فشانی زهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.