چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ
زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ
جفای چرخ بگیرد مرا به سختی نای
وفای یار در آویزدم ز دامن چنگ
برد زمانه ناساز از سرم بیرون
هوای ناله نای و نوای زخمه چنگ
چنان به درد دل از سینه برکشم آهی
که هفت آینه چرخ از آن برآرد زنگ
بضاعت سخن خویش بینم از خواری
بسان آینه چین میان رسته زنگ
من از خجالت و حیرت فتاده در کنجی
که کس نشان ندهد نام دانش و فرهنگ
گهی چو عهد لئیمان نطاق صبرم سست
گهی چو عذر بخیلان براق عزمم لنگ
ابای شعر مرا نیز چاشنی مطلب
که در مذاق زمانه یکیست شهد و شرنگ
فتاده ام به گروهی که در بیان شان هست
مساق لفظ رکیک و مجال معنی تنگ
به قول نیک چو من نامشان برآرم زود
به فعل بد سخنم را فرو برند به ننگ
کجاست رکن بساط خدایگان تا من
برم چو شعری ارکان شعر بر خر چنگ
به پیش خسرو روی زمین برآرم بانگ
چنانک در خم گردون فتد غریو و غرنگ
خدایگان سلاطین بحر و بر طغرل
که در ترازوی جودش جهان ندارد سنگ
به گرد مرکز چترش مدار هفت اقلیم
چو گرد قطب شمالی مدار هفت اورنگ
ز عدل شامل او بوی آن همی آید
که در کمین گه شیران کنام سازد رنگ
ایا شهی که بریزد زیاد حمله تو
به روز معرکه دندان پیل و کام نهنگ
تویی که خوشه پروین برین رواق بلند
زبهر نقل جلال تو بسته اند آونگ
مثال بزم تو پرداخت نقش بند ازل
هنوز نازده نقش وجود را نیرنگ
چنان به دور تو کار زمانه منظوم است
که پوست از سرزین باز شد به پشت پلنگ
اگر چو آتش و آبست دولت چه عجب
که آمده ست برون از میان آهن و سنگ
در آن زمان که اجل دشمنان جاه تو را
شود مخالف آمال در شتاب و درنگ
چنان موافقت افتد سلاح را که کند
زه گوزن زبان در دهان تیر خدنگ
چو بیلک تو به دنبال چشم کرد نگاه
کمان به گوشه ابرو درآورد آژنگ
چنان شود که ز تیری این و تندی آن
قضا کرانه کند از میان به صد فرسنگ
کند سنان تو بازی به جان خصم چنانک
به عقل دلشدگان شاهدان چابک وشنگ
قیامت است ز تیغ تو در ممالک روم
مصیبت است ز گرز تو در دیار فرنگ
همیشه تا به تجارت ز مرو شهجان کس
به سوی آمل و ساری نیاورد نارنگ
رخ عدوت چو نارنگ زرد و آژده باد
به سوزنی که نه زاتش گدازد و نه ز زنگ
برات بخشش تو بر وجوه عامل مرو
معاش دشمنت از نقد قاضی کیرنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عمیق خود را نسبت به زمانه و تعدیاتی که بر او میشود بیان میکند. او از نالهای که با صدای چنگ به وجود میآورد سخن میگوید و به غم و درد دل خود اشاره میکند. شاعر از وفای یار و زندگی سخت تأثیر میپذیرد و به ناامیدی از عدالت زمانه میرسد. او به مقایسه عدالت و نابرابری پرداخته و در جستجوی افرادی است که بیان صحیح و هنر را درک کنند. شاعر در پایان به ستایش از سلاطین و بزرگان پرداخته و از امید به روزهای بهتر حرف میزند.
هوش مصنوعی: وقتی صبح به وقت زهره فرا میرسد، زمان به سرعت نالههای من را به نوا درمیآورد.
هوش مصنوعی: نسبت به مشکلات و ظلمی که زمان بر من روا میدارد، احساس میکنم که وفای یار در حال ناپدید شدن است. در این حالت، من از چنگ خودم برای بیرون آمدن از این وضعیت کمک میطلبم.
هوش مصنوعی: زمانه بیرحم و ناپسند، از سرم رخت بر بسته است و حالا دیگر در پی نالههای ساز و آهنگ زخمهای بر چنگ نیستم.
هوش مصنوعی: به قدری از دل خود ناله و آهی میکشم که هفت آینه آسمان از آن صدا به لرزه درمیآید.
هوش مصنوعی: توانایی سخن گفتن خود را در مقابل دیگران، همچون آینهای میبینم که در میان گرد و غبار و کثیفیها، تنها توانایی بازتاب خود را دارد.
هوش مصنوعی: در اثر شرم و حیرتی که دارم، به گوشهای پناه بردهام که هیچکس از آن آگاه نیست و نشانی از علم و فرهنگ در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، مانند عهد و پیمانهای ضعیف، صبرم در هم میشکند و گاهی نیز مانند بهانههای تنگنظران، ارادهام میلنگد و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: شعر من نیز به نوعی به موضوعات روز محوریت میبخشد، چرا که در ذائقه جامعه، تلخی و شیرینی به یک اندازه وجود دارد.
هوش مصنوعی: من در جمعی قرار گرفتهام که در گفتارشان از الفاظ بیمقدار استفاده میکنند و فهم عمیق و گسترش معنی در آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرگاه نام نیکان را بر زبان بیاورم، به سرعت سخنان زشت و ناگواری در ذهنم نقش میبندد که باعث شرم و ننگ میشود.
هوش مصنوعی: کجاست پایه و اساس دنیا و بزرگان تا من هم مانند یک شاعر بر اسبی سوار شوم و اشعارم را بنویسم؟
هوش مصنوعی: من فریادی بلند و رساتر از صدای خسرو بر زمین میزنم، طوری که صدا و هیاهوی من در آسمان پیچیده و به گوش همگان برسد.
هوش مصنوعی: پادشاه بزرگ که بر دریا و زمین حکومت میکند، آن چنان بخشنده است که هیچ چیزی در جهان نمیتواند در اندازه و وزن generosity او قرار گیرد.
هوش مصنوعی: چتر او به دور خود، مانند محور زمین، همهی جهات را در بر گرفته است و همانطور که ستاره قطبی در آسمان، راستا و جهات دیگر را مشخص میکند، او نیز در زندگیاش همهچیز را زیر نظر دارد و به تصحیح و هدایت امور میپردازد.
هوش مصنوعی: از انصاف و عدل او بوی حیواناتی که در دامنه کوه زندگی میکنند به مشام میرسد، بهطوری که رنگ و جلوه خاصی به آنها میدهد.
هوش مصنوعی: آیا شاهی وجود دارد که روز جنگ و نبرد در برابر دشمن، همچون دندان فیل و دهان نهنگ، توانایی زیادی داشته باشد؟
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که به خاطر جلال و عظمتت، خوشه پروین را بر روی این رواق بلند آویزان کردهاند.
هوش مصنوعی: محفل تو مانند هنری است که از ابتدای زمان شکل گرفته، هنوز هم نتوانستهاند زیبایی وجود را به درستی به نمایش بگذارند.
هوش مصنوعی: زمانه آن قدر در اطراف تو نظم و ترتیب دارد که حتی پوست از پشت پلنگ هم جدا شده است.
هوش مصنوعی: اگر شرایط سخت و دشوار مانند آتش و آب وجود داشته باشد، چه عجیب است که چیزی ارزشمند توانسته از دل آهن و سنگ بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ دشمنان تو به نحوی به حال تو تغییر کند و با آرزوهایت در تضاد شود، هم باید سریع عمل کنی و هم بیگدار به آب نزنی.
هوش مصنوعی: چنان هماهنگی و سازگاری بین سلاح و تیر وجود دارد که گویی زبان گوزن در دهان تیر نازک و باریک است و به سادگی در آن فرو میرود.
هوش مصنوعی: وقتی تو به دنبال کسی بگردی و او را در نظر بگیری، نگاهت به ابروهایش میافتد و در دل فکر میکنی که چقدر زیباست.
هوش مصنوعی: هر اتفاقی میتواند به طوری پیش بیاید که مسألهای از یک سو و کنش یا واکنشی از سوی دیگر، فاصلهای بسیار دور را تعیین کند. در واقع، گاهی یک عمل یا حادثه میتواند اثراتی به شدت دور از دسترس و غیرمنتظره به جا بگذارد.
هوش مصنوعی: عصای قدرت تو به قلب دشمن میزند، به گونهای که عقل عاشقانی که شاداب و تند هستند، به تماشا میایستند.
هوش مصنوعی: تیغ تو مثل قیامت در سرزمین روم و گرز تو مایه مصیبت در سرزمین فرنگ است.
هوش مصنوعی: تا همیشه در تجارت، هیچ کس از مرو به آمل و ساری نارنگی نیاورده است.
هوش مصنوعی: چهره دشمن مانند نارنجی زرد است و چون آتش میخورد، به سوزنی میماند که نه میسوزد و نه زنگ میزند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوع بخشش و دوستی اشاره میکند و میگوید که تو باید به دیگران بخشنده باشی و به آنها یاری برسانی، حتی اگر دشمن تو باشند. این مفهوم به انسانی توانمند و بزرگمنش اشاره دارد که فراتر از کینه و دشمنی، به خوشرفتاری و کمک به دیگران توجه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ
زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ
ز بهر نام تو گویم جواب شعر ظهیر
«چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ»
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.