خط نگار ترک من چون طوق قمری بر قمر
یا چون قطار مور بر گرد قمر بسته کمر
وان زلفق پرچین و شکن خمیده چون پشت شمن
بر روی آن سرو چمن ژولیده مو افروز بر
خط بدیع آیین اووان زلف مشک آگین او
بر دوزخ رنگین او دلرا برید از یکدگر
یکروز با او ناگهی کردم براهی همرهی
میرفت آن سرو سهی پیش من و من بر اثر
میدیدم آن بالای او وان رفتن زیبای او
وز مهر خاک پای او هزمان برافشاندم بسر
ناگاه صبر از من بکاست در جان و دل افتاد خواست
شهری برین محضر گواست این را ندارم مختصر
در دامنش آویختم صد گونه رنگ آمیختم
وز دیده گوهر ریختم در پیش آن روشن گهر
پس گفتم ایزیبا نگار از داغ عشقت زینهار
از کرم و تیمار تو کار انده کنم داری خبر
من فتنه ام بر چهر تو بر چهر همچون مهر تو
دل داده ام از بهر تو یکره بجانم باز خر
آویختم بر موی او بوسی زدم بر روی او
وز چهره نیکوی او از بوسه گشتم کامور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جاذبه محبوبش اشاره میکند و توصیفهای عاشقانهای از او میآورد. او محبوب را به قمر و زلفش را به پرچین و خمیدههایی تشبیه میکند که جذابیت خاصی دارد. شاعر از دیدن محبوب و قدم زدن در کنارش لذت میبرد و تحت تأثیر زیبایی او قرار میگیرد.
او به وضوح احساسات عمیق خود را نسبت به عشق و دلدادگیاش ابراز میکند و به محبوبش میگوید که از شدت عشق و اشتیاقش به او، دچار اندوه و خواستههای درونی شده است. در نهایت، او به محبوبش میگوید که چقدر از دیدنش خوشحال است و بوسهای بر روی او میزند که نشاندهنده عشق و اشتیاق اوست. در این شعر، عشق و زیبایی به زیبایی به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: خط زیبای معشوق من مانند یک گردنبند بر دور ماه یا مانند صفی از مورچهها که دور ماه میچرخند، دور کمر او را احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: زلفهای پراشک و خمیدهاش به مانند پشت شمن، بر روی آن سرو سرسبز، موهایش به شکل ژولیدهای تاب خوردهاند.
هوش مصنوعی: زیبایی خاص و منحصر به فرد موهای سیاه و خوشرنگ او، مانند دوزخی رنگین دل را از یکدیگر جدا کرد.
هوش مصنوعی: روزی ناگهان تصمیم به رفتن گرفتم. در آن مسیر، آن سرو بلندبا وقار در کنار من قدم میزد و من نیز دنبالش روان بودم.
هوش مصنوعی: من آن زیبایی را که در ارتفاعات او میدیدم و رفتنش را که چقدر دلربا بود، به یاد دارم و از محبت او که بر خاک پایش میریخت، در آن لحظه بر سرم افشانی کردم.
هوش مصنوعی: ناگهان صبرم تمام شد و خواستهای در دل و جانم بیدار شد. در اینجا، باید به خاطر داشته باشم که نمیتوانم این موضوع را به سادگی بیان کنم.
هوش مصنوعی: من انواع رنگها را در دامن او آویختم و از چشمانم گوهرها را به زمین ریختم در برابر آن مروارید درخشان.
هوش مصنوعی: به زیبا روی عزیزم گفتم که از درد عشق تو میترسم، از محبت و مراقبت تو باید دوری کنم. آیا خبری از حال و روز من داری؟
هوش مصنوعی: من سخنرانی جذاب و فریبندهای هستم که در برابر چهرهی زیبایت قرار دارم. چهرهات مانند ماهی است که قلبم را به سوی خود جلب کرده است. من تمام وجودم را برای تو فدای میکنم.
هوش مصنوعی: من بر موهای او آویختم و بر صورتش بوسه زدم و از زیبایی چهرهاش کاملاً راضی و خوشنود شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تو خورشید و قمر گنج تو پر در و گهر
جود تو هنگام سحر هم بر خضر هم بر شجر
ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر
از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور
زین بادهٔ چون ارغوان پر کن سبک رطل گران
با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر
ای خوش لب شیرین زبان خوش خوش در آ اندر میان
[...]
افدیک یا خیر البشر، ای تاج عالم بلکه سر
چونت فتاد اینجا گذر، این المقام ایش الخبر
چون گفت شرعت طرقوا، شاها بمیدان شو زکو
از دوستان بربای کاو، از دشمنان بردار سر
نو کن روش را داستان، بشکن طلسم باستان
[...]
ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر
تا سینهها روشن شود افزون شود نور نظر
کوری هشیاران ده آن جام سلطانی بده
تا جسم گردد همچو جان تا شب شود همچون سحر
چون خواب را درهم زدی درده شراب ایزدی
[...]
اینک نسیمی میدهد کز دوست میآرد خبر
برخیز کاستقبال او واجب بود کردن به سر
ای راحت جان مرحبا از دوست کی گشتی جدا
دارد عزیمت سوی ما یا کرد از این جانب گذر
از زلف عنبربار او وز سرو خوش رفتار او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.