گنجور

 
سوزنی سمرقندی

زلف چون قیر تو ای بی تو مرا روز چو قیر

هست شبگیر و رخ خوب تو مه در شبگیر

مه بشبگیر حقیقت ندهد نور چنان

که رخ خوب دلارای تو زان زلف چو قیر

بسر زلف چو نخجیر تو دام دل ماست

که برآویخته از طرف چمن بدر منیر

دل دیوانه ما از در زنجیر تو شد

گر شدست ای پسر اینک دل و اینک زنجیر

تیر مژگان تو ای لعبت نخجیری چشم

دل ما خست چنان چون دل نخجیر بتیر

گر بنخجیر کسی تیر گشاید نه عجب

ای عجب بر دل ما تیر گشاید نخجیر

سپه آرد مهت از مورچه مشگین پر

تا تو از مملکت حسن شدی غزل پذیر

نزد عشاق تو باری همه الفت گه تو

زان سپه بود ایا بر حشم خوبان میر

وان اسیران که بزنجیر خم زلف تواند

هم بمشکین شکن خط تو باشند اسیر

آنگه آرایش گیرد ز جمال تو جهان

که شود خد تو از خط تو آرایش گیر

چون زبرجد شود آن بوسه گهی کورا هست

گونه بسد و لعل و مزه شکر و شیر

با چنین بوسه که آن به که زمین بوسه کنی

بر وزیری که امامست و همام است و امیر

آن امامی که بدو خانه دین شد معمور

وان وزیری که ازو دیده ملک است قریر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند

گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر

به گز نیزه قد خصم تو می‌پیمایند

تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر

فرخی سیستانی

بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر

ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر

ابر فروردین گویی به جهان آذین بست

که همه باغ پرند‌ست و همه راغ حریر

گه زره‌باف شود باد و گهی جوشن‌دوز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر

کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر

گر خطیر آن بودی که‌ش دل و بازوی قوی است

شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر

ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر

[...]

ازرقی هروی

در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر

وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار

منوچهری

چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر

سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر

کردشان مادر بستر همه از سبز حریر

نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه