گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - هنگام نهضت عباس‌شاه غازی طاب‌ثراه از خراسان و ماندن محمدشاه غازی نورالله مرقده فرماید

 

آنچه من بینم به بیداری نبیندکس به خواب

زانکه در یکحال هم در راحتم هم در عذاب

گاه‌گریم چون صراحی‌گاه خندم چون قدح

گاه بالم چون صنوبرگاه نالم‌چون رباب

بر به حال من یکی بنگر به چشم اعتبار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - د‌ر مدح حسین‌خان نظام‌الدوله فرماید

 

ای ترا در چهره آب و وی ترا در طره تاب

در دلم‌زان آب تاب و بر رخم زین تاب آب

هست‌در چشمم عیان‌و هست‌در جسمم نهان

هرچه‌در روی‌تو آب و هرچه در موی تو تاب

آب و تاب روی و مویت برده آب و تاب من

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله ایضاً فی مدحه

 

بدا به حالت آن مجرمی‌که روز حساب

به قدر یک شب هجر تواش‌کنند عذاب

خوشا به حالت آن زاهدی‌که در محشر

به قدر یک دم وصل تواش دهند ثواب

کمند زلف خم اندر خمت ز هر تاری

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در تهنیت نظام‌الدوله هنگام آوردن خلعت شاهنشاه غازی در هنگام ولیعهدی

 

صبحدم کز جانب مشرق برآمد آفتاب

همچو بخت پادشه بیدار شد چشمم ز خواب

روی ناشسته ز دم جامی مئی کز بوی او

تا لب گور آید از لبهای من بوی شراب

زان مئی کز جام کیخسرو جهان‌بین‌تر شود

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - مطلع ثانی

 

در همایون ساعتی فرخنده چون عهد شباب

در بهین روزی چو روز وصل خوبان دیریاب

در مبارکتر دمی‌کز اتصالات سعود

تا ابد در عرصهٔ‌ گیتی نبینی انقلاب

خلعتی آمدکه‌گویی‌کرده نساج ازل

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در شکرانه سلامتی ذات اقدس شهریاری دام ملکه د‌ر فتنهٔ باب علیه‌اللعنه و ا‌لعذاب

 

ساقی امشب می پیاپی ده که من بر جای آب

نذر کردستم کزین پس‌ می ننوشم جز شراب

منت ایزد را که شه رست از قضای آسمان

ور نه در معمورهٔ هستی فتادی انقلاب

چشم بخت عالمی از خواب غم بیدار شد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - د‌ر مدح مهد کبری و ستر عظمی و تخلص در مدح شاهنشاه غازی ناصرالدین شاه خلدلله ملکه

 

شنیده بودم بیمار را نگیرد خواب

همی بپیچد بر گرد خویش از تب و تاب

گزافه بود و دروغ این سخن‌ که می‌گفتند

دروغ نزد حکیمان بتا ندارد آب

از آنکه چشم تو بیمار هست و در خوابست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - د‌ر مدح شاهزاد‌هٔ ‌کیوان و ساده شجاع ‌السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید

 

گرفت عرصهٔ‌گیتی شمیم عنبر ناب

زگرد خاک سرکوی میرعرش‌ جناب

وکیل ملک ملک مهتری ‌که فُلک فلک

به بحر همت او چون سفینه درگرداب

بزرگ ‌همت وکوچک‌دلی‌که دست و دلش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - و‌له ایضاً فی مدحه

 

چه ‌جوهرست ‌که‌هست اعتبار آتش و آب

چه‌ گوهرست‌ که زیبد نگار آتش و آب

چه لعبتست‌ که چون‌ کودکانش مادر دهر

نموده تربیت اندر کنار آتش و آب

دوام دولت و دین و ثبات چرخ و زمین

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضاً ‌در ستایش شاهزا‌ه رضوان و ساده شجاع‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه فرماید

 

ای به از روز دگر هر روز کارت

باد بهروزی قرین روزگارت

روز بارت‌کت فتد در پره‌گردون

گردن‌گردان بود در زیر بارت

آشکارا بر نهانی پرده پوشد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - د‌ر ستایش و نیایش ابولملوک ثانی جمشید جهان ثانی فتحعلی شاه قاجار طاب ثراه فرماید

 

اگر نظام امور جهان به دست قضاست

چرا به هرچه‌کند امر شهریار رضاست

شهی‌که قامت یکتای دهرگشته دوتا

به پیش‌گوهر او کز مثال بی‌همتاست

ستوده فتحعلی‌شاه شهریار جهان

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - وله ایضاً فی مدحه

 

این خط بی‌خطا که به از نافهٔ ختاست

گر مشک چین ز طیب همی خوانمش خطاست

دارد ضیای اختر اگرچه سیاه‌روست

دارد بهای‌گوهر اگرچه شبه نماست

در راستی بود الفش قامت نگار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - د‌ر مدح محمدشاه غازی و حاج میرزا آقاسی فرماید

 

ای‌دل اقبال ‌و سعادت نه به سعی ‌و طلب است

این‌چنین‌کامروایی نه به عقل و ادب است

جامهٔ بخت به اندازهٔ دانش نبرند

زانکه‌دوران‌را گردش به‌خلاف‌حسب است

بختیاری نه به‌اصلست ونسب نی به‌حسب

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت خطان و تطهیر شاهزاده آزاده عباس میرزا ثمره الفواد شهریار ماضی محمدشاه غا‌زی طاب ثراه فرماید

 

این چه جشنست ‌کزو جان جهان در طرب است

در نُه افلاک از او سور و سرور عجب است

چرخ در رقن و زمی سرخوش ویتی سرمست

راست ‌پرسی طرب اندر طرب اندر طرب است

ملک آباد و دل آزاد و خلایق دلشاد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه فرماید

 

در چشم منست آنچه به رخسار تو آب است

در جسم منست آنچه به ‌گیسوی تو تاب است

دل بی‌تو بسی تنگتر از سنهٔ چنگ است

جان بی‌تو بسی زارتر از زیر رباب است

بر ما به تکبر نگری این چه غرورست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - و‌له ایضاً مدحه

 

دارد اگرچه بر همه‌کس روزگار دست

دارد به پیش دست و دل شهریار دست

شاه جهان بهادر دوران حسن شه آنک

دارد به خسروان جهان ز افتخار دست

شاهنشهی‌ که بیرون نامد ز آستین

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - وله ایضاْ فی مدحه

 

باز این تویی شهاکه جهانت مسخرست

بر تارکت ز مهر جهانتاب افسرست

باز این منم ‌که طبع روانم سخن‌سر است

شیرشن کلام من به مثل تنگ شکرست

باز ای‌ تویی شها که سزاوار تست مدح

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - ‌در ستایش کهف الادا‌نی و‌لاقاضی وزیر بی‌نظیر حاجی آقاسی طاب ثراه

 

بر دلم صدهزار نیشترست

بلکه از صدهزار بیشترست

شرح یک ماجرا ز دردسرم

موجب صدهزار درد سرست

پیکرم آنچنان شدست ضعیف

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - و له ایضاً فی مدحه

 

عاشق بی کفر در شرع طریقت‌کافرست

کافری بگزین گرت‌شور طریقت‌در سرست

کفر دانی چیست آزادی ز قید کفر و دین

آوخا زین قید آزادی‌که قید دیگرست

نور ایمان مضمرست ای خواجه در ظلمات کفر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - د‌ر مدح سلطان ماضی محمدشاه غازی و حاج میرزا آقاسی

 

هستی دو وجه دارد مخفی و ظاهر است

کاندر وجود واجب و ممکن مصور است

از واجبست خالق و از ممکنست خلق

چون معنی‌ کلام‌ که مخفی و ظاهر است

خالق ز خلق هیچ دارد گزیر ازانک

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۸