گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

ما را ز پرده ی تو دل از پرده شد بدر

بردار پرده ای ز پس پرده پرده در

گر ماه خوانمت نبُود ماه سر و قد

ور سرو گویمت نبُود سرو سیمبر

کس ماه را ندید که پوشد زره ز مشک

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار

ساقی ز جام لعل لبت باده ئی بیار

چون بر دوام دور زمان اعتماد نیست

این پنج روز غایت مقصود دل شمار

برخیز تا بعزم تفرّج برون رویم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

آن ماه بین که فتنه شود مهر انورش

آن نقش بین که سجده کند نقش آذرش

بدری که در شکن شود از باد کاکلش

سروی که بر سمن فتد از مشک چنبرش

مرجان کهینه بنده ی یاقوت و لؤلؤش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

گلزار جنتست رخ حور پیکرش

و آرامگاه روح لب روح پرورش

سرو سهی که در چمن آزادیش کنند

آزاد کرده ی قد همچون صنوبرش

باد بهار نکهتی از شاخ سنبلش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

ای برده عارضت بلطافت ز مه سبق

دل غرق خون دیده ز مهر رخت شفق

خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه

ریحان در آب شسته ز شرم خطت ورق

دینار جسته از زر رخسار من طلا

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

گر من خمار خود ز لب یار بشکنم

بازار کارخانه ی اسرار بشکنم

بر بام هفت قلعه ی گردون علم زنم

دندان چرخ سرکش خونخوار بشکنم

درهم کشم طناب سراپرده ی کبود

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶

 

ما حاصل از جهان غم دلبر گرفته ایم

وز جهان بجان دوست که دل برگرفته ایم

زین در گرفته ایم بپروانه سوز عشق

چون شمع آتش دل ازین در گرفته ایم

با طلعتت زچشمه ی خور دست شسته ایم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

وقتست کز ورای سراپرده ی عدم

سلطان گل بساحت بستان زند علم

دریا فکنده ذیل بغلتاق فستقی

هر دم عروس غنچه برون آید از حرم

از کلک نقشبند قضا در تحیرم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

در تابم از دو هندوی آتش پرستشان

کز دست رفت دنیی و دینم ز دستشان

از مشک سوده سلسله بر مه نهاده اند

زانرو که آفتاب بُود زیردستشان

بر طرف آفتاب چه در خور فتاده است

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

صبحست ساقیا می چون آفتاب کو

خاتون آب جامه ی آتش نقاب کو

چون لعل آبدار ز چشمم نمی رود

از جام لعل فام عقیق مذاب کو

درمانده ایم با دل غمخواره می کجاست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

ای خوشه چین سنبل پرچینت سنبله

وی بر قمر ز عنبر تر بسته سلسله

وی تیر چشم مست تو پیوسته در کمان

وی آفتاب روی تو طالع ز سنبله

بازار لاله بشکن و مقدار گل ببر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

از مشک سوده دام بر آتش نهاده ئی

یا جعد مشک فام بر آتش نهاده ئی

زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف

بر طرف دانه دام بر آتش نهاده ئی

بازم بطرّه از چه دلاویز می کنی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

ای لاله زار آتش روی تو آب روی

بر باد داده آب رخ من چو خاک کوی

از من مشوی دست که من بیتو شسته ام

هم روبآب دیده و هم دست از آبروی

با پرتو جمال تو خورشید گو متاب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

گر به فریب می‌کشی ور به عتاب می‌کشی

دل به تو می‌کشد مرا زانک لطیف و دلکشی

آب حیات می‌برد لعل لب چو آتشت

وآب نبات می‌چکد زان لب لعل آتشی

حاصل من ز خطّ تو نیست به جز سیه‌رخی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

ای رفته پیش چشمه ی نوش تو آب می

چشم تو مست خواب و تو مست و خراب می

فرخنده روز آنک بروی تو هر دمش

طالع شود ز مطلع جام آفتاب می

اکنون که باد صبح گشاید نقاب گل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱ - کتب الی الشهریار السعید عزالدین کردانشاه الهرموزی

 

شاها سزد که در شکرستان مدح تو

طوطی طبع من شکند هر زمان شکر

از خوان بخشش تو گرم بهره نیست هست

دایم ز شکر عاطفتم در دهان شکر

ز انعام شه که در حق این بنده کرده بود

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۷ - فی صِفة صَفة الملک الاعظم ابراهیم الابرقوهی

 

ای صفّه کز صفاز خورنق نمونه ئیست

گوئی که جفت طاق سپهر معظّمست

چون هست با نیش ابراهیم ازان قبل

مانند کعبه قبله ی اولاد آدمست

پیوسته قطب دولت و دین را قرار باد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - کتب الی ملک الواعظیم ظهیر الدین طوطی الواعظ

 

ای آفتاب اوج معانی که از علّو

قدرت ورای کنگره قصر مشتریست

وی صدر روزگار که صدر رفیع تو

بالاتر از مدارج نه چرخ چنبریست

رشحی زنهر جود تو دریای قلزمست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - فی الشکایة من بعضی الارذال

 

ای سکّه‌ات قراضهٔ اقبال را عیار

بی‌طلعت دراهم افضال ناسره

طاوس سدره قهقهٔ شوق می‌زند

بر درگه رفیع تو چون کبک بردره

داری روا که خبث کند در قفای من

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲