ای برده عارضت بلطافت ز مه سبق
دل غرق خون دیده ز مهر رخت شفق
خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه
ریحان در آب شسته ز شرم خطت ورق
دینار جسته از زر رخسار من طلا
وانگاه از درست رخم کرده سکّه دق
اشک منست یا می گلرنگ در قدح
یا روی تست یا گل خود روی بر طبق
مه را بهیچ وجه نگویم که مثل تست
با جبهه ی پر آبله و روی پر بهق
دانی که چیست قطره باران نوبهار
ابر از حیای دیده ی ما می کند عرق
من بعد ازین دیار بکشتی گذر کنند
ما را گر آب دیده بماند برین نسق
پیوسته بی تو مردم بحرین چشم من
در باب آب دیده روان می کند سبق
خواجو خرد که واضع قانون حکمتست
در پیش منطق تو نیارد زدن نطق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برده ز آفتاب به وجه حسن سبق
قرص قمر به معجز حسن تو گشته شق
تابی ز عکس طلعت و تاری ز طره ات
صبح اذا تنفس لیل اذا غسق
بر هر که تافت پرتو انوار عزتت
[...]
کند هست هر چه را بهستی است مستحق
شد آیات رحمتش شئونات ما خلق
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.