گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای صفّه کز صفاز خورنق نمونه ئیست

گوئی که جفت طاق سپهر معظّمست

چون هست با نیش ابراهیم ازان قبل

مانند کعبه قبله ی اولاد آدمست

پیوسته قطب دولت و دین را قرار باد

بر صدر او که نقطه ی پرگار عالمست

 
 
 
وطواط

خوارزمشاه بر همه شاهان مقدمست

اسباب خسروی همه او را مسلمست

صدر جریدهٔ همه ابنای دولتست

بیت قصیدهٔ همه اعقاب آدمست

از جاه او قوام قوانین ملتست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
سعدی

کارم چو زلف یار پریشان و درهمست

پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست

غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت

این شادی کسی که در این دور خرمست

تنها دل منست گرفتار در غمان

[...]

ابن یمین

تعیین دال و ذال که در مفردی فتد

ز الفاظ فارسی بشنو زانکه مبهمست

حرف صحیح ساکن اگر پیش ازو بود

دالست ورنه هر چه جز این ذال معجمست

بابافغانی

رویم شکفته از سخن تلخ مردمست

زهرست در دهان و لبم در تبسمست

بیطاقتم چنانکه ندارم مجال صبر

رحمی، به دل درآی که جای ترحمست

سیاره ی زبون چکند فتنه مهر تست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بابافغانی
ادیب الممالک

در فتح ری نمود سپهدار نامدار

کاری که خارج از هنر و زور رستمست

تاریخ این فتوح ز الهام کردگار

جد و جهاد و جهد سپهدار اعظمست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه