گنجور

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳

 

کنون که برگ و نوا نیست باغ و بستان را

بساز برگ و نوای دی و زمستان را

گلوی بلبله و راح ارغوانی گیر

بدل گل سحر و بلبل خوش الحان را

چو آفتاب می و صبح روی ساقی هست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳

 

چه غم ز بی‌کلهی کآ‌سمان کلاه منست

زمین بساط و در و دشت بارگاه منست

گدای عشقم و سلطان وقت خویشتنم

نیاز و مسکنت و عجز و غم سپاه منست

به راه عشق نتابم سر از ارادت دوست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

به چشم من همه آفاق پر کاهی نیست

سرم خوشست بحمدالله ار کلاهی نیست

فضای ملک خداوند جایگاه منست

مرا از آن چه که در شهر جایگاهی نیست

به‌ غیر رزق مقدر که می‌خورم شب و روز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

دل شکسته من آهش ار اثر دارد

دعاکنم که خدایش شکسته‌تر دارد

ز سیم اشک و زر چهره‌ام توان دانست

که شهر عشق گدایان معتبر دارد

مراست خانه بیابان و دل ز خون دریا

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

دل تو خاره و جسمت حریر را ماند

رخت ستاره و زلفت عبیر را ماند

رخم چو زلف تو پرچین شدست و شادم ازین

که موی یار جوان روی پیر را ماند

چنین که روی تو در شام زلف جلوه کند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶

 

نگار سرو قد من چو عزم باغ کند

چو برگ لاله دل باغ پر ز داغ کند

به باغ می‌رود امروز نی غلط گفتم

که هرکجا بخرامد ز چهره باغ کند

پر از بنفشه شود راغ از دو گیسویش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷

 

به جرم عشق تو گر می‌زنند بر دارم

گمان مبرکه ز عشق تو دست بردارم

مگوکه جان مرا با تو آشنایی نیست

که با وجود تو از هرکه هست بیزارم

از آن سبب که زبان راز دل نمی‌داند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰

 

ز بس که هجر تو لاغر میان بکاست تنم

قسم به جان تو کزین تهیست پیرهنم

مرا که پیش زبان دم نمی‌زند شمشیر

بیا تو با دم شمشیر زن که دم نزنم

ز خویشتن به جهان هرکسی خبر دارد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴

 

نکو نبود به یکبار ترک ما گفتن

ز ما بریدن و صد شکوه برملا گفتن

نظر نکردن و از خشم روی تابیدن

غضب نمودن و بی‌وجه ناسزا گفتن

عبارتی که به بیگانه کس نمی گوید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

بتا ز دست ببردی دلم به طراری

ولی دریغ که ننمودیش پرستاری

به‌ دلربایی و شوخی و صیدکردن خلق

مسلمیّ و نداری همی وفاداری

به گاه عرض ادب همچنان ادیب ترا

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

دلا بیا بشنو از حکیم قاآنی

ز مشکلات جهان درگذر به آسانی

وگرنه بالله مشکل شود هر آسانت

تو تا ز دغدغهٔ نفس خود هراسانی

هر آنچه جز سخت حق بگو ندانستم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱

 

به هر چه وصف نمایم ترا به زیبایی

جمیل‌تر ز جمالی چو روی بنمایی

صفت کنند نکویان شهر را به جمال

تو با جمال چنین در صفت نمی‌آیی

به ناتوانی من بین ترحّمی فرما

[...]

قاآنی
 
 
sunny dark_mode