نگار سرو قد من چو عزم باغ کند
چو برگ لاله دل باغ پر ز داغ کند
به باغ میرود امروز نی غلط گفتم
که هرکجا بخرامد ز چهره باغ کند
پر از بنفشه شود راغ از دو گیسویش
اگر به فصل زمستان گذر به راغ کند
ز دلربایی چشمش شراب مست شود
در آن زمان که می از شیشه در ایاغ کند
چو زلف خود به مشامم نهد بدان ماند
که طبله طبله مرا مشک در دماغ کند
جز او که زلف به رخ حلقه کرده نشنیدم
کلاه باز کس از شهپرکلاغ کند
فراغ نیست مرا از فراق او آری
اسیر عشق بتان ترک هر فراغ کند
مگرکه مسکن دلهاست زلف مشکینش
که هرکسی دل خود را در آن سراغ کند
ز جان ثناگر زلفین اوست قاآنی
تو عندلیب نگه کن که مدح زاغ کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف زیبایی و جذابیت محبوبی است که به باغ میرود. شاعر از زیباییهای او چون قد و زلف مشکیاش، دلربایی چشمها و تأثیر میگوید. او به توصیف فضای باغ و جلوههای آن میپردازد و بیان میکند که هیچ چیزی نمیتواند او را از عشق این معشوق دور کند. در نهایت، شاعر خود را نسبت به زیباییهای محبوبش اسیر عشق میبیند و از زلفهای او بهعنوان مکانی برای سکون دلها یاد میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که تصمیم بگیرد به باغ بیاید، دل من به اندازه گل لاله پر از غم و حسرت میشود.
هوش مصنوعی: امروز نی به باغ میرود. اشتباه گفتم، زیرا هر جا که برود، چهره باغ را تغییر میدهد.
هوش مصنوعی: اگر زمستان به دلیلی گیسوان او در باد بپرد، حیاط پر از بنفشه میشود و زندگی دوباره میگیرد.
هوش مصنوعی: چشم دلربای او به قدری جذاب است که آدم را مست میکند، و این حالت زمانی بیشتر میشود که شراب از شیشه ریخته شود و در آن بیافتد.
هوش مصنوعی: زمانی که زلف او به مشامم میرسد، مانند این است که بویی خوش مرا مسحور میکند و موجب میشود که حس شگفتانگیزی را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: هیچکس را ندیدم که مانند او زلفش را به صورتش آویزان کرده باشد، و نه اینکه کسی کلاهی را از روی سر کلاغی بردارد.
هوش مصنوعی: من هیچ لحظهای از دوری او رها نیستم، آری من در دام عشق دختران زیبا گرفتار شدهام و هر فراق و جدایی را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زلفهای مشکی او به گونهای است که هر کسی میتواند عشق و قلب خود را در آن پیدا کند و به آرامش برسد.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و زیبایی زلفهای اوست که قاآنی در اینجا به ستایش مشغول است. تو به عنوان بلبل، نگاهی به او بینداز، که حتی زاغ نیز در وصف او سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مئی که باده وصل تو در، دماغ کند
دهان خم چو گشاید مرا سراغ کند
کسیکه آتش عشقش بسوخت سرتاپا
جبین و سینه و بازو، بهل که داغ کند
به پیش روی تو، بر خویش ننگرد یوسف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.