دل شکسته من آهش ار اثر دارد
دعاکنم که خدایش شکستهتر دارد
ز سیم اشک و زر چهرهام توان دانست
که شهر عشق گدایان معتبر دارد
مراست خانه بیابان و دل ز خون دریا
تو عشق بین که مرا میر بحر و بر دارد
دلم به زلف تو آهی کشید و جانم سوخت
درست شدکه به شب آه دل اثر دارد
به چشم سرمه کشد یارب این بلای سیاه
ز بهر مردم مسکین چه در نظر دارد
بدین امید دلم در رهت به خاک افتاد
که خم شود سر زلفت ز خاک بر دارد
چنین که زلف تو از ناز سر فکنده به پیش
محققست که بس فتنه زیر سر دارد
سخن ز سنبل و نرگس مگوی قاآنی
که زلف و چشم بتان حالت دگر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلشکستگی خود میگوید و به درد و رنج عشق اشاره دارد. او دعا میکند که معشوقش نیز دلشکستهتر شود. شاعر با استفاده از تهمت به سنبل و نرگس، زیبایی معشوق را توصیف میکند و به عشق خود در بیابانی بینهایت میبالد. در پایان، شاعر به فریبندگی زلف معشوق و فتنهای که در آن نهفته است اشاره میکند و تاکید میکند که زیبایی معشوق حالتی خاص و متفاوت دارد.
هوش مصنوعی: دل شکسته من اگر از خودش صدایی به بیرون بدهد، دعا کنم که خداوند دلش را بیشتر بشکند.
هوش مصنوعی: از اشکهایم که مانند نقره هستند و چهرهام که مانند طلاست، میتوان فهمید که در دنیای عشق، کسانی وجود دارند که گدای آن عشق هستند و در این شهر، ارزش و اعتبار دارند.
هوش مصنوعی: من در بیابانها زندگی میکنم و دلم پر از احساسات عمیق است. عشق را ببین که چطور مرا در آن دریای پرهیجان غرق کرده است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف تو آهی کشید و جانم به آتش عشق تو سوخت. درست است که در شب، آوای دل تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: خداوند، این مشکل و دردسر بزرگ را به خاطر مردم بیچاره و نیازمند چه معنی و هدفی خواهد داد؟
هوش مصنوعی: دل من با این امید به پای تو میافتد که شاید سر زلفت از خاک بلند شود و خم شود.
هوش مصنوعی: زلفهای تو با ناز خود را به جلو انداختهاند و این نشان میدهد که زیر این ظاهری آرام، فتنه و دسیسههای زیادی پنهان است.
هوش مصنوعی: در مورد سنبل و نرگس صحبت نکن، قاآنی، زیرا زیبایی زلف و چشم معشوقان حال و وضع دیگری دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای دوست مرا در جهان سمر دارد
به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
ز بوته دل رویم همی کند چون زر
ز ابر چشم کنارم همیشه تر دارد
ز بار انده هجران ضعیف قد تو را
[...]
امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
[...]
خبر دهید مرا کآن پسر خبر دارد
که کار من زغمش روی در خطر دارد
خبر ندارم در عشق او ز کار جهان
ولی جهان ز من و کار من خبر دارد
همه فسانه عالم مرا فرامش گشت
[...]
کس این کند که دل از یار خویش بردارد
مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
که گفت من خبری دارم از حقیقت عشق
دروغ گفت گر از خویشتن خبر دارد
اگر نظر به دو عالم کند حرامش باد
[...]
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ز مرهمش نشود سود دردمندی را
که زخم کاری تیغ تو بر جگر دارد
ز بیقراری زلفت قرار یافت دلم
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.