سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۳۷ - اندر هجو حکیم طالعی گوید
چون پیازست شعرش ارچه نکوست
تا به پایان چو بنگری همه پوست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۵۰ - در بیان طبایع چهارگانه
بحر اخضر سوم نتیجهٔ اوست
آن یکی قشر و آن دگر چون پوست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۶ - فصل اندر ضعف و پیری
مرد را عارض سیاه نکوست
کاندُه دشمنست و شادی دوست
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۹ - در رهایی جستن جان گوید از تن
مالت اینجاست همچو جسم از پوست
زان اجل دشمنی و دنیی دوست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - لطیفه
صاحبا ماجرای دشمن تو
که کسش در جهان ندارد دوست
گفتهام در سه بیت چار لطیف
زان چنانها که خاطرم را خوست
طنز میکرد با جهان کهن
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - تقاضا
ای کریمی که در جهان کرم
بخشش بی ریات عادت و خوست
میزبانی است تازه روی گفت
که همه پشت گرمی من ازوست
پشتم از خدمتت دوتاست چرا
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۴ - سبب نظم کتاب
زو طلب کن مرا که فخر من اوست
من کیام؟ بازمانده لختی پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
کشته کوه کهابر ساقی اوست
خوردن آب چه ندارد دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۶ - نامه پادشاه ایران به بهرامگور
این مثل در فسانه سخت نکوست
کهآرزو دشمن است عالم دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
هست بسیار فرق در رگ و پوست
از خدا دوست تا خدایی دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
طاعت هیچکس ندارم دوست
به جز از طاعتی که طاعت اوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
چون گل باغ بود مهمان دوست
خنده میزد چو سرخ گل در پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
پیش چون من حریف مهمان دوست
جای مهمان ز مغز به که ز پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
جز یکی خوی زشت و آن نه نکوست
کهآرزو خواه را ندارد دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
بود چون غنچه مهربان در پوست
آشکارا ستیز و پنهان دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
من که جان دوستم نه جانان دوست
با تو از عیبه برگشادم پوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
ما که دانا شدیم و دانا دوست
دانش ما به زیر دانش اوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
گر ز گرمابه برکشند آن پوست
گلخنی را کسی ندارد دوست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
دختر مهربان خدمت دوست
زشت باشد که گویمش نه نکوست