گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

ای کریمی که در جهان کرم

بخشش بی ریات عادت و خوست

میزبانی است تازه روی گفت

که همه پشت گرمی من ازوست

پشتم از خدمتت دوتاست چرا

رشتهای امید من یکتوست

لیکن از جان و تن همیکاهم

از بسی طعنه های دشمن و دوست

بخدا و رسول و کعبه اگر

این تقاضا ز بهر کهنه ونوست

بعد ازان ده قصیده غرا

این تقاضا بدین صفت نه نکوست

خود همه بادگیر این گفته

نه گل آید برون زباد از پوست؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

عمر کاک را که خواهد گفت

کای عزیز و گزین برادر دوست

در هوای من اردل تو دوتاست

دل من در هوای تو یک توست

مهر هر کس کهن کهن گشته

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
انوری

صاحبا ماجرای دشمن تو

که کسش در جهان ندارد دوست

گفته‌ام در سه بیت چار لطیف

زان چنانها که خاطرم را خوست

طنز می‌کرد با جهان کهن

[...]

حمیدالدین بلخی

بالله ار بر تنم بدرّی پوست

هیچ دشمنت را ندارم دوست

نظامی

زو طلب کن مرا که فخر من اوست

من کی‌ام‌؟ بازمانده لختی پوست

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از نظامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه