صاحبا ماجرای دشمن تو
که کسش در جهان ندارد دوست
گفتهام در سه بیت چار لطیف
زان چنانها که خاطرم را خوست
طنز میکرد با جهان کهن
در جهان گفتیی که تازه و نوست
رنگ او با زمانه درنگرفت
رونق رنگ با قیاس رکوست
روزگارش گلی شکفت و برو
همچو بر باقلی کفن شد پوست
آسمان در تنعمش چو بدید
گفت اسراف بیش از این نه نکوست
همچو ریواج پروریده شدست
وقت از بیخ برکشیدن اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره شخصیتی است که در داستانی با دشمنش مواجه شده و به نظر میرسد که هیچ دوستی در جهان ندارد. شاعر در سه بیت با لطافت به این موضوع پرداخته و به طنز به وضعیت کهن و نوین جهان اشاره کرده است. شخصیت شعر از نظر ظاهری و در زمان خود بینظیر است و بر وزن و زیبایی زندگیاش تأکید میکند. همچنین، روزگارش به وصفی گلآگین توصیف شده که به نظر میرسد همچون برقی از زندگی او میگذرد. شاعر به ناپایداری و زودگذر بودن زندگی در این زمانه اشاره میکند و نهایتاً به این نتیجه میرسد که زمان به تهدید نزدیک شده و باید از این وضعیت آگاهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: دوست من، داستان دشمنت را بگو که هیچکس در این دنیا مانند او نیست.
هوش مصنوعی: من در این سه بیت لطیف، از آنچه در دل دارم و به یاد دارم، سخن گفتهام.
هوش مصنوعی: با دنیای قدیم شوخی میکرد و به گونهای سخن میگفت که به نظر میرسید همهچیز تازه و نو است.
هوش مصنوعی: رنگ او تحت تأثیر زمانه قرار نگرفت، همانطور که رونق رنگ نیز در مقایسه با رکود، ثابت و پایدار است.
هوش مصنوعی: در دورهای از زندگیاش، او مانند گلی که میروید، شکوفا شد، اما ناگهان مانند بر یک باقلی، پوستش دچار تغییر شد و به نوعی از حالت طبیعی خود خارج گردید.
هوش مصنوعی: آسمان وقتی دید که در نعمت و خوشی است، گفت: زیادتر از این لذت خوب نیست.
هوش مصنوعی: زمانی که برای شکوفایی و رشد یک گل آماده میشود، باید آن را از ریشه بیرون آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عمر کاک را که خواهد گفت
کای عزیز و گزین برادر دوست
در هوای من اردل تو دوتاست
دل من در هوای تو یک توست
مهر هر کس کهن کهن گشته
[...]
هر چه درکل کون کهنه و نوست
هست مفعول و فاعل همه اوست
ای کریمی که در جهان کرم
بخشش بی ریات عادت و خوست
میزبانی است تازه روی گفت
که همه پشت گرمی من ازوست
پشتم از خدمتت دوتاست چرا
[...]
بالله ار بر تنم بدرّی پوست
هیچ دشمنت را ندارم دوست
زو طلب کن مرا که فخر من اوست
من کیام؟ بازمانده لختی پوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.