گنجور

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱ - در بیهوده خندیدن

 

خندهٔ هرزه کار غُمر بود

خندهٔ برق را چه عُمر بود

بیخ عمرت زمانه برکنده

چون همه ابلهان تو و خنده

آنکه را لحد و حفره کنده بُوَد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲ - فی طول العمر والحسرة مع ذلک

 

نوح را عمر جمله ده صد بود

حرص و امید او بر آن آسود

چون گذر کرد نهصد و پنجاه

در فذلک به حسره کرد نگاه

گفت آوخ که بر من این ده صد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۴ - در مرگ گوید

 

فرش عمرت نوشته در شومی

این دو فرّاش زنگی و رومی

ای نیاموخته ادب ز ابوان

ادب آموز زین پس از ملوان

ادب آموزدت زمان پس از این

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۶ - فی صفة الموت

 

جز دو رنگی نشد ز مرگ هلاک

مرد یک رنگ را ز مرگ چه باک

مجلس وعظ رفتنت هوسست

مرگ همسایه واعظ تو بسست

مرگ را در سرای پیچاپیچ

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۰ - در صفت موت بنی‌آدم از خاصّه و عامه

 

زان بنی‌آدم از صغار و کبار

که برآورده شد ز جمله دمار

زان به جان اندرون خلیدن نیش

بچه را در کنار مادر خویش

زان بریدن به منزل و به سفر

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۲ - در نکوهش این جهان

 

اینکه اقلیم بیم و امیدست

خود یکی روزه راه خورشیدست

اینک امروز ربع مسکونست

قطره‌ای از هزار جیحونست

هیچ نادیده عالم معنی

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۳ - اندر طلب بهشت به سالوسی

 

مرغ و حور از بهشت ابدانست

حکمت و دین بهشت یزدانست

نبود جز جمال ایزد قوت

عاشقان را به جنت ملکوت

تو چه دانی که می چه گیری قوت

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۴ - اندر زهد ریایی

 

زهد ورزی برای مُرداری

پس چه گویی که من کیم باری

تو از این زهد توبه جوی نصوح

ورنه بی‌دل روی به عالم روح

چو تو سقمونیا خوری به نیاز

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۶ - در نکوهش حرص گوید

 

حرص بگذار و ز آز دست بدار

حرص و آزست مایهٔ تیمار

حرص را ز آنکه قهر خواند اله

عاقل از وی بدان نساخت پناه

هرکه او حرص را امام کند

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۷ - در شهوت و آز گوید

 

چیست دنیا و خلق و استظهار

خاکدانی پر از سگ و مردار

بهر یک خامش این همه فریاد

بهر یک خاک توده این همه باد

هست مهر زمانه با کینه

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۱۹ - در دوازده برج گوید

 

برهٔ چرخ هست مردم خوار

زو خور خویش هیچ طمع مدار

آفتِ کشت تست بر گردون

گاو کردنده از سرین و سرون

از دو پیکر مجوی ساز و بسیچ

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode