عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
دیدهٔ بختم، دریغا کور شد
دل نمرده، زنده اندر گور شد
دست گیر ای دوست این بخت مرا
تا نبیند دشمنم کو کور شد
بارگاه دل، که بودی جای تو
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن
چون ترا ذکر و دعا دستور شد
زان دعا کردن دلت مغرور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۰ - اعتماد کردن بر تملق و وفای خرس
زان یکی بازی چنان مغرور شد
کز تکّبر ز اوستادان دور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۷ - مسلهٔ فنا و بقای درویش
فاعل چه کو چنان مقهور شد
فاعلیها جمله از وی دور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۴ - باقی قصهٔ ابراهیم ادهم قدسالله سره
چون ز چشم خویش و خلقان دور شد
همچو عنقا در جهان مشهور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۶ - تفسیر این حدیث کی ائنی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مرة
زانک آنجا گفت زینجا دور شد
بر خیالی از حقی مهجور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۳ - حکایت شیخ محمد سررزی غزنوی قدس الله سره
که زمین و آسمان پر نور شد
در مقالات آن همه مذکور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۲ - قصهٔ عبدالغوث و ربودن پریان او را و سالها میان پریان ساکن شدن او و بعد از سالها آمدن او به شهر و فرزندان خویش را باز ناشکیفتن او از آن پریان به حکم جنسیت و همدلی او با ایشان
لوح محفوظ از نظرشان دور شد
لوح ایشان ساحر و مسحور شد
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۸ - توزیع کردن پایمرد در جملهٔ شهر تبریز و جمع شدن اندک چیز و رفتن آن غریب به تربت محتسب به زیارت و این قصه را بر سر گور او گفتن به طریق نوحه الی آخره
واقعهٔ آن وام او مشهور شد
پای مرد از درد او رنجور شد
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۲۹ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی
زو به مردم صحن آن معمور شد
چشم این از مردمک پر نور شد
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰
تا نقاب از مهر رویش دور شد
جمله ذرات غرق نور شد
حسن او در پرده ذرات کون
هم هویدا گشت و هم مستور شد
کعبه و مسجد ز رویش نور یافت
[...]
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۶ - فی قطع العلائق و العزلة عن الخلایق
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم، از پای تا سر نور شد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم
چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم از پای تا سر نور شد
نورعلیشاه » جامع الاسرار » بخش ۱۰ - حکایت مرموزه
وانکه از دنیای دون مسرور شد
از مقام قرب ایزد دور شد
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵ - به جزیره فرستادن شاه طوطی را
دیده چون از روی یاران دور شد
گرچه صد نورش بود بی نور شد
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰ - اشاره به حدیث شریف موتوا قبل ان تموتوا
هر دلی کان مشرق این نور شد
فارغ از خود همچو کوه طور شد
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۵ - در بیان اشتیاق به تشرف سرّمن رأی و استمداد از امام عصر ع
از فراقش دیده ی من کور شد
هم بصیرت هم بصر بی نور شد
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۶۰ - حکایت سمنون محب که بلا طلبید و طاقت نیاورد و از پا درآمد
سینه پر سودا و دل پرشور شد
عافیت جویی ز جانش دور شد
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۸۰ - در بیان شناختن شخصی آن مرد عارف را
تا زمین و آسمان پرنور شد
حلقه ی کروبیان پرشور شد