مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۳ - عکس تعظیم پیغام سلیمان در دل بلقیس از صورت حقیر هدهد
عقل با حس زین طلسمات دو رنگ
چون محمد با ابوجهلان به جنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهٔ پند مغرور خرس را
مزدحم میگردیم در وقت تنگ
این نصیحت میکنم نه از خشم و جنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود
چون شدم نزدیک من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
تا دلیر اندر فتد احمق به جنگ
واندر آردشان بدین حیلت به چنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۲ - امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شری کی در ویست
تا برون آرد زمین خاکرنگ
هرچه اندر جیب دارد لعل و سنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه میکرد
خانهٔ بیزینهار و جای تنگ
که درو نه روی میماند نه رنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه میکرد
زندهای و زندهزاد ای شوخ و شنگ
دم نمیگیرد تو را زین گور تنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۱ - کرامات آن درویش کی در کشتی متهمش کردند
کان عجب زین حس دارد عار و ننگ
کی بود طاووس اندر چاهِ تنگ؟!
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۲ - منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را
در زمان عدلش آهو با پلنگ
انس بگرفت و برون آمد ز جنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱ - سر آغاز
کین جهان چاهیست بس تاریک و تنگ
هست بیرون عالمی بی بو و رنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲ - بقیهٔ داستان رفتن خواجه به دعوت روستایی سوی ده
زانک بر بانگ دهل در سال تنگ
جمعه را کردند باطل بی درنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۳ - مهلت دادن موسی علیهالسلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین
از گزافه کی شدند این قوم لنگ
فخر را دادند و بخریدند ننگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۸ - بازگشتن به قصهٔ دقوقی
پا برهنه میروی بر خار و سنگ
گفت من حیرانم و بی خویش و دنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
کی نماید کودکان را سنگ سنگ
تا نگیرد عقل دامنشان به چنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۲ - حکایت نذر کردن سگان هر زمستان کی این تابستان چون بیاید خانه سازیم از بهر زمستان را
چونک تابستان بیاید من بچنگ
بهر سرما خانهای سازم ز سنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۶۹ - حکمت ویران شدن تن به مرگ
جسم بند آمد فراخ وسخت تنگ
خندهٔ او گریه فخرش جمله ننگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
جمله ادراکات بر خرهای لنگ
او سوار باد پران چون خدنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۵ - گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیلهٔ خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن
مینبینی غیر این لیک ای تو ننگ
آن زمان لاف بود این وقت جنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیهالسلام پیش از سلیمان علیهالسلام بر بنای آن مسجد
چون درآمد عزم داودی به تنگ
که بسازد مسجد اقصی به سنگ
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۶ - دلداری کردن و نواختن سلیمان علیهالسلام مر آن رسولان را و دفع وحشت و آزار از دل ایشان و عذر قبول ناکردن هدیه شرح کردن با ایشان
ورنه ادهموار سرگردان و دنگ
ملک را برهم زدندی بیدرنگ