مشکلات هر ضعیفی از تو حل

پشه باشد در ضعیفی خود مثل

بارها پوشد پی اظهار فضل

باز گیرد از پی اظهار عدل

این به اصل خویش ماند پرخلل

وان به اصل خود که علمست و عمل

سه هزاران سال و پانصد تا زحل

دم بدم خاصیتش آرد عمل

اول فکر آخر آمد در عمل

خاصه فکری کو بود وصف ازل

بوالعجب میناگری کز یک عمل

بست چندین خاصیت را بر زحل

باز گردید ای رسولان خجل

زر شما را دل به من آرید دل

پس برِ عطّار طرّار دودل

موضع سنگ ترازو بود گِل

نالهٔ سرنا و تهدید دهل

چیزکی ماند بدان ناقور کل

باز کن طب را بخوان باب العلل

تا ببینی لشکر تن را عمل

سوی کسب و سوی غصب و صد حیل

جان نهاده بر کف از حرص و امل

هیچ سحر و هیچ تلبیس و دغل

می‌نبندد پرده بر اهل دول

می‌کشی بوی و به ظاهر نیست گل

بی‌شک از غیبست و از گلزار کل

آن عدو در خانهٔ آن کور دل

او شده اطفال را گردن گسل

از پی سوراخ بینی رست گل

بو وظیفهٔ بینی آمد ای عتل

نسبت اصلم ز خاک و آب و گل

آب و گل را داد یزدان جان و دل

وان فضای خرق اسباب و علل

هست ارض الله ای صدر اجل

این کری را مدت او تا اجل

تا درین مدت کنی در وی عمل

تا رهی از فکر و وسواس و حیل

بی عقال این عقل در رقص‌الجمل

یا کند آب دهانت را عسل

که بگویی که بهشتست و حلل