عطار » پندنامه » بخش ۵ - در بیان مخالفت نفس اماره
عاقل آن باشد که او شاکر بود
و آنگهی بر نفس خود قادر بود
عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را
قطرهٔ باران اگرچه پر بود
بحر را در عمرها یک در بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۲ - رجوع به حکایت خواجهٔ تاجر
تا دم آخر دمی آخر بود
که عنایت با تو صاحب سِر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
عقل جزوی عشق را منکر بود
گرچه بنماید که صاحبسر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
ای بسا شیرین که چون شکر بود
لیک زهر اندر شکر مضمر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - قبول کردن خلیفه هدیه را و عطا فرمودن با کمال بینیازی از آن هدیه و از آن سبو
زانک صوفی با کر و با فر بود
هرچ آن ماضیست لا یذکر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۴ - قصه آنکس کی در یاری بکوفت از درون گفت کیست آن گفت منم گفت چون تو توی در نمیگشایم هیچ کس را از یاران نمیشناسم کی او من باشد برو
و آن عدم کز مرده مردهتر بود
در کف ایجاد او مضطر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع
جز مگر مستی که از حق پُر بود
گرچه بدهی گنجها او حُر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۰ - ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت
پای کژ را کفش کژ بهتر بود
مر گدا را دستگه بر در بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
چشم اسپ از چشم شه رهبر بود
چشم او بیچشم شه مضطر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را کی این خاربن را کی نشاندهای بر سر راه بر کن
شاه چون شیرینتر از شکر بود
جان به شیرینی رود خوشتر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۴ - آغاز منور شدن عارف بنور غیببین
روح وحی از عقل پنهانتر بود
زانک او غیبیست او زان سر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
پس حق حق سابق از مادر بود
هر که آن حق را نداند خر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۵ - قصهٔ عطاری کی سنگ ترازوی او گل سرشوی بود و دزدیدن مشتری گل خوار از آن گل هنگام سنجیدن شکر دزدیده و پنهان
گفت بهتر این چنین خود گر بود
دختر او چرب و شیرینتر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۶ - امیر کردن رسول علیهالسلام جوان هذیلی را بر سریهای کی در آن پیران و جنگ آزمودگان بودند
اصل لشکر بیگمان سرور بود
قوم بیسرور تن بیسر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن
ای خنک آن کس که عقلش نر بود
نفس زشتش ماده و مضطر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن
پس حدیثش گرچه بس با فر بود
در حدیثش لرزه هم مضمر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۱ - درک وجدانی چون اختیار و اضطرار و خشم و اصطبار و سیری و ناهار به جای حس است کی زرد از سرخ بداند و فرق کند و خرد از بزرگ و طلخ از شیرین و مشک از سرگین و درشت از نرم به حس مس و گرم از سرد و سوزان از شیر گرم و تر از خشک و مس دیوار از مس درخت پس منکر وجدانی منکر حس باشد و زیاده که وجدانی از حس ظاهرترست زیرا حس را توان بستن و منع کردن از احساس و بستن راه و مدخل وجدانیات را ممکن نیست و العاقل تکفیه الاشارة
عجز نبود از قدر ور گر بود
جاهلی از عاجزی بدتر بود
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۵ - روان شدن شهزادگان در ممالک پدر بعد از وداع کردن ایشان شاه را و اعادت کردن شاه وقت وداع وصیت را الی آخره
پس سبب گردان چو دم خر بود
تکیه بر وی کم کنی بهتر بود