گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴٧ - وله ایضاً

 

ترک من بر سطح مه خطی مدور می‌کشد

دور بادا چشم بد الحق که در خور می‌کشد

می‌نهد بر سبزه پرچین گرد گل گویی مگر

در خم قوس قزح خورشید خاور می‌کشد

خط سبزش را توان گفتن که خضر دیگرست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴٨ - وله ایضاً قصیده در مدح امیر محمد بیک

 

چون نگارم گوی مه از غالیه چوگان کند

عاشقانرا دل زغم چون گوی سرگردان کند

گر نسیم صبحدم بر خاک کویش بگذرد

قیمت مشک ختائی در جهان ارزان کند

هر کرا مار سر زلفین پر تابش بخست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - قصیده در مدح نظام الدین یحیی کرایی

 

شاه عالم روز کین چون قصد دشمن می‌کند

تیغش از یک تن دو و تیر از دو یک تن می‌کند

شاه شاهان جهان آنکو به گرز گاوسار

شیرمردان را به گاه حمله چون زن می‌کند

سرور گردنکشان سلطان نظام ملک و دین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - قصیده در مدح امیر تالش

 

شاد باش ای دل که بختت پیشوایی می‌کند

سوی نویین جهانت رهنمایی می‌کند

خسرو خسرو نشان تالش که از بهر خدای

اهل دانش را به مردی کدخدایی می‌کند

آن سرافرازی که خاک پای گردون‌سای او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶١ - ایضاً قصیده در مدح تاج الدین علی

 

صبح صادق بیرق نور از افق چون برکشید

خسرو سیارگان از باختر لشکر کشید

شاه ترک از باختر با تیغ زرین حمله کرد

رای هند از رأی او رایت سوی خاور کشید

شد روان کشتی برود نیل چون ملاح غیب

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶٢ - قصیده در مدح معزالدین حسین کرت و تهنیت عید

 

عید نو بر خسرو خسرو نشان فرخنده باد

رأی ملک آرای او را شاه انجم بنده باد

خسرو جمشید رتبت سایه یزدان حسین

کآفتاب قدرش از برج شرف تابنده باد

قصر جاه او که کیوان میسزد چوبک زنش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - وله قصیده در مدح تاج الدین علی سربداری

 

گاه آن آمد که بر کف ساقیان ساغر نهند

رخت اندوه دل آزادگان بر در نهند

مجلس عشرت کنند از خرمی همچون بهشت

واندر او ساغر بجای چشمه کوثر نهند

مطربان خوش نوا بنیاد عیش و خرمی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - ایضاً در مدح نظام الدین یحیی کرابی

 

گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود

صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود

نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو

غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود

زلف سنبل را بیفشاند صبا مشاطه وار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶٧ - ایضاً له در تهنیت قدوم ارغونشاه

 

مقدم میمون نوئین جهان فرخنده باد

عمر او درکامرانی تا ابد پاینده باد

خسرو آفاق ارغونشاه کز تأیید حق

همچو شاه اختران بر در هزارش بنده باد

زهره زهرا بیاد بزم چون فردوس او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧١ - قصیده فی مدح پادشاه عالی مقدار تاج الدین علی

 

یارب این خرم نسیم از عالم جان می‌رسد

یا ز بستان ارم یا باغ رضوان می‌رسد

یا دم پیراهن یوسف شده همراه او

از برای نور چشم پیر کنعان می‌رسد

یا مشام جان پاک مصطفی را از یمن

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٢ - قصیده در مدح نظام الدین یحیی

 

آفرین باد آفرین ای حیدر خنجر گذار

کامد از تیغ تو آبی ملک را بر روی کار

مدتی بر خویشتن خندید خصمت همچو گل

دست تقدیرش نهاد از خنجرت ناگاه خار

دشمنانرا کار زار از خوبی کردار تست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧۵ - قصیده در تعریف و تاریخ بنای قصری که نظام الدین یحیی ساخته

 

حبذا این قصر جانپرور که تا گشت آشکار

کرد پنهان رخ ز شرم او بهشت کردگار

از لطافت هست تا حدی که جفتش در جهان

کس نبیند غیر ازین فیروزه طاق زرنگار

در خوشی آن منزلت دارد که دی مه را در او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٧ - قصیده

 

دوش رفتم از ره فکرت بر این نیلی حصار

دیدمش فیروزه گون صرحی زمرد زرنگار

منزل اول به پیشم چست پیکی باز جست

آنچنان کش بادگاه سیر بشکافد غبار

در دوم ایوان دبیری بود کافشاندی ز کلک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٨ - وله ایضاً در مدح و تهنیت قدوم پادشاه

 

دوش وقت صبحدم آمد نسیمی مشکبار

مژده جانپرورم داد از قدوم شهریار

گفت کآمد رایت منصور شاه شرق و غرب

بخت و دولت بر یمین و فتح و نصرت بر یسار

شاه شاهان جهان کو را توان گفتن بحق

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٠ - وله ایضاً

 

دوش بادی مشک‌بو آمد به هنگام سحر

گفتم ای خرم نسیم از خلد می‌آیی مگر

کز عبیر تست عطر مجلس اصحاب دل

وز غبار تست نور چشم ارباب نظر

گفت نی کز خلد زینسان خوش نفس نآید نسیم

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨۴ - قصیده در مدح معزالدین حسین کرت

 

شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار

کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار

شهریار ملک پرور پادشاه دین پناه

آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار

و آنکه با دست گهر بارش نبینی در جهان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٨ - قصیده فی التوحید و الزهد و نعت الرسول صلی الله علیه و سلم

 

موسم پیری رسید ایدل جوانی ترک گیر

ز آنکه نالایق بود کار جوان از مرد پیر

هر چه آن در تیرگی شام دستت میدهد

می نشاید کرد چون روشن شود صبح منیر

بگذر از کار جهان اکنون که داری اختیار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٠ - وله ایضاً قصیده در مدح تاج الدین علی سربداری

 

منت ایزد را که بخت نوجوان پیرانه سر

رهنمایم گشت سوی شهریار بحر و بر

سرور و سردار شرق و غرب تاج ملک و دین

داور و دارای گیتی خسرو جمشید فر

آنک می بینند خلقان جهان او را کنون

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٢ - قصیده

 

نامد الحق اینچنین فیروز کآمد شهریار

رستم از مازندران وز هفت خوان اسفندیار

آتش قهرش چو خاک راه کرده پایمال

دشمنان باد پیما را به تیغ آبدار

اینچنین باشد بلی شاهی که باشد رایتش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٠ - قصیده در طیبت و مدح نظام الدین یحیی

 

چیست آن گوهر که هست از لعل تاجی برسرش

وز پرند آل دائم گرته ئی اندر برش

هست سرخی باد سار و تنگ چشم و سخت دل

وز لباس آل عباس است اکثر بسترش

همچو بیماریست مزمن لیک گر میلش بود

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۲
sunny dark_mode