دوش بادی مشکبو آمد به هنگام سحر
گفتم ای خرم نسیم از خلد میآیی مگر
کز عبیر تست عطر مجلس اصحاب دل
وز غبار تست نور چشم ارباب نظر
گفت نی کز خلد زینسان خوش نفس نآید نسیم
بر جناب سرور گردنکشان کردم گذر
صفدر مازندران افراسیاب گرد گیر
آن بمردی در جهان چون رستم دستان سمر
خیر مقدم گفتمش چون از جنابت میرسید
ای بتو شوقم چو الطاف تو بیش از حد و مر
نامه نامی از آنعالیجناب آورده بود
روح را معنی آن در خور چو طوطی را شکر
نامه بود از راه معنی چون بدو در بنگری
هست در جی پر لطایف هست در جی پر درر
چون بقعر بحر آن در غوص کردم بارها
یافتم در کسوت وعظ اندر و چندین گهر
مشتمل بر قسر و قهر اهل طغیان دیدمش
صورت و معنیش را چون ضبط کردم سر بسر
حق همیداند که تا من روی دوران دیده ام
نامدست از من بجز دین پروری کاردگر
من نیم در بند آسایش تو هم دانسته ئی
کز برای نصرت دین بسته ام دائم کمر
نصرت اسلام و قهر کفر از آنسان کرده ام
کافرین گوید اگر بیند امام منتظر
صلح در بسته ام بگشاده ام در جنگ را
ز آنک از کافر نیاید هیچ صلحی معتبر
اعتماد جمله بر توفیق یزدانست و بس
ز آنکه توفیق است سوی فتح و نصرت راهبر
از مدد و از عدد بسیار ناید هیچ کار
گر معاون می نگردد کردگار دادگر
بس که گردد لشکر بسیار از اندک منهزم
در صف هیجا چو بخشد ایزد قادر ظفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف نسیم صبحگاهی میپردازد که بویی خوش دارد و از بهشت میآید. او هنگام ورود یک شخصیت بزرگ و شجاع از مازندران، به نام رستم دستان، احساس شوق و خرسندی میکند. شاعر نامهای از این شخصیت دریافت کرده که پر از معانی ارزشمند و لطایف است. او تأکید میکند که هدفش از تلاشها در جنگ، حمایت از دین اسلام و مبارزه با کفار است. در نهایت، او به توفیق و نصرت الهی اشاره میکند و بیان میکند که پیروزی در جنگها تنها با کمک خدا امکانپذیر است، حتی اگر لشکر دشمن زیاد باشد.
هوش مصنوعی: دیروز صبح بادی خوشبو وزید. گفتم: ای نسیم خوش، آیا از بهشت به اینجا آمدهای؟
هوش مصنوعی: عطر دلنشینی که در محفل دوستان به مشام میرسد ناشی از وجود توست و روشنایی و روشنی چشم کسانی است که به تو نگاه میکنند، از غبار وجود توست.
هوش مصنوعی: گفت که از باغ بهشتی اینگونه نسیم دلانگیز بهسوی من نمیوزد. من از کنار سرور گردنکشان عبور کردهام.
هوش مصنوعی: در مازندران، صفدر مانند افراسیاب است. او مردی است در دنیا که مانند رستم، قدرت و دلاوری بسیار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی او از جایی به نزد من آمد، با خوشامد گفتن به او خوش آمد گفتم. ای معشوق، عشق من به تو به اندازهای است که لطف و محبت تو فراتر از تصورم است.
هوش مصنوعی: نامهای از سوی آن شخص محترم رسیده بود که مانند شکر برای روح حیاتبخش است. این نامه به نوعی روح را تغذیه میکند و معنای زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: نامهای ارسال شده که از طریق مفهوم و معنا به دست میآید. زمانی که به آن نگاه میکنی، پر از زیباییها و نکات ظریف است. مانند جواهراتی در دلش پنهان است.
هوش مصنوعی: وقتی به عمق دریا فرو رفتم و جستجو کردم، بارها در لباس وعظ، جواهرات زیادی را یافتم.
هوش مصنوعی: دیدم که چهره و معنای افرادی که در طغیان و نافرمانی هستند، پر از زجر و قهر است و وقتی آن را به دقت جمعآوری کردم، متوجه شدم که تمام وجودشان در این حالت خلاصه شده است.
هوش مصنوعی: خدا میداند که از زمانی که به دنیا آمدهام، جز پرورش دین و ایمان، هیچ کار دیگری به من محول نشده است.
هوش مصنوعی: من برای راحتی تو در قید نیستم، خودت میدانی که به خاطر یاری دین همیشه آمادهام و در تلاش هستم.
هوش مصنوعی: من به قدری در حمایت از اسلام و مبارزه با کفر تلاش کردهام که اگر کافران، امام منتظر را ببینند، چنین میگویند.
هوش مصنوعی: من صلح را در دل خود گشودهام و در برابر جنگ آمادهام، زیرا از کافر هیچ صلح معتبری به وجود نمیآید.
هوش مصنوعی: اعتماد بر موفقیت الهی است و نه چیز دیگری، زیرا این موفقیت است که راه را به سوی پیروزی و نصرت نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هیچ کار مفیدی از کمک و شمار زیاد افراد نمیتوان انتظار داشت، زیرا فقط خداوند دادگر است که به کمک میآید.
هوش مصنوعی: بسیاری از لشکرها به خاطر یک نفر شکست میخورند، مانند صفی که در میدان جنگ به هم میریزد. این وقتی است که خداوند نیرومند پیروزی را عطا میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.