گنجور

 
ابن یمین

دوش بادی مشک‌بو آمد به هنگام سحر

گفتم ای خرم نسیم از خلد می‌آیی مگر

کز عبیر تست عطر مجلس اصحاب دل

وز غبار تست نور چشم ارباب نظر

گفت نی کز خلد زینسان خوش نفس نآید نسیم

بر جناب سرور گردنکشان کردم گذر

صفدر مازندران افراسیاب گرد گیر

آن بمردی در جهان چون رستم دستان سمر

خیر مقدم گفتمش چون از جنابت میرسید

ای بتو شوقم چو الطاف تو بیش از حد و مر

نامه نامی از آنعالیجناب آورده بود

روح را معنی آن در خور چو طوطی را شکر

نامه بود از راه معنی چون بدو در بنگری

هست در جی پر لطایف هست در جی پر درر

چون بقعر بحر آن در غوص کردم بارها

یافتم در کسوت وعظ اندر و چندین گهر

مشتمل بر قسر و قهر اهل طغیان دیدمش

صورت و معنیش را چون ضبط کردم سر بسر

حق همیداند که تا من روی دوران دیده ام

نامدست از من بجز دین پروری کاردگر

من نیم در بند آسایش تو هم دانسته ئی

کز برای نصرت دین بسته ام دائم کمر

نصرت اسلام و قهر کفر از آنسان کرده ام

کافرین گوید اگر بیند امام منتظر

صلح در بسته ام بگشاده ام در جنگ را

ز آنک از کافر نیاید هیچ صلحی معتبر

اعتماد جمله بر توفیق یزدانست و بس

ز آنکه توفیق است سوی فتح و نصرت راهبر

از مدد و از عدد بسیار ناید هیچ کار

گر معاون می نگردد کردگار دادگر

بس که گردد لشکر بسیار از اندک منهزم

در صف هیجا چو بخشد ایزد قادر ظفر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر

جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر

طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال

و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر

چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش

[...]

فرخی سیستانی

بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر

ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر

گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح

گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر

هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر

نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر

اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد

جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟

خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته

[...]

ازرقی هروی

ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر

دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر

ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست

باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر

ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست

[...]

ابوعلی عثمانی

مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ

لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ

قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ

فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه