سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۵ - در سیاست پادشاه
خوشهٔ ملک پخته شد خَو کن
جامهٔ تخت کهنه شد نَو کن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۷ - مدح پادشاه به ترتیب کواکب و بروج دوازدهگانه
قوّت و قوت را شرف نو کن
شیر را داغ و خوشه را خو کن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱۵ - حکایت
خوی خود را بدین دو نیکو کن
سنّت این و خدمت او کن
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۴۱
او را خواهی دل به غمش یکتو کن
از بد ببُر و هر چه کنی نیکو کن
خواهی که طریق نیکخویان ورزی
با خوی بد رفیق بدخو خو کن
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۳ - صفت شب سیاه هجران، که خضرخان را در کوشک جهان نمای جهان غم نمود، و دولرانی در قصر لعل غرق خوناب بود، و افروخته شدن شمع مراد آن دو محترق هم از آتش دل ایشان، و روشنائی در کار ایشان پدید گشتن
درین نومیدیم امید نو کن
امیدم را به کام دل گرو کن
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
هزاران بندگی تبلیغ او کن
ثنا بر حضرت آن نامجو کن
شیخ محمود شبستری » کنز الحقایق » بخش ۱۰ - در تحقیق حج و ارکان آن گوید
چو کردی نیّت از اوّل نکو کن
از آن پس اعتماد خود بر او کن
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۰
یارب همه خلق را به من بدخو کن
وز جمله جهانیان مرا یکسو کن
روی دل من صرف کن از هر جهتی
در عشق خودم یک جهت و یک رو کن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۱ - اشارت به فضیلت امت و شرف آل و اصحاب او صلی الله علیه و علی آله و سلم
همه را اعتقاد نیکو کن
دل ز انکارشان به یک سو کن
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۲
گر با من مستی حذر از بیهده گو کن
در سینه من آی و در فتنه فرو کن
چون غنچه دمد بوی ترا ایگل ز دل من
زنهار که بشکاف دل ریشم و بو کن
ای قبله پرست از بت ما شرم نداری
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۴۴۳- مولانا فنایی صفاهانی
در شام عید ساقی از غیر در فرو کن
دستی بعذر خواهی در گردن سبو کن
شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۴ - فی ذم من صرف خلاصة عمره فی العلوم الرسمیة المجازیة
در راه طریقت او رو کن
با نان شریعت او خو کن
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش دوم - قسمت دوم
در راه طریقت او رو کن
با نان شریعت او خو کن
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴
ساقی به سودا جام رو کن
تسخیر ولایت سبو کن
بی گل چو حباب خانهها ساز
دیوار و درش ز آبرو کن
خمیازه صبح دیرمان شد
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴
ای فیض بیا بجانب حق رو کن
این روی و ریای خلق را یکسو کن
کاری که بمیزان خدا ناید راست
بر هم زن و با جهانیان بکرو کن
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در تعریف خواجه میرزا محمد شسته گر
شراب سلسبیلم در گلو کن
به آب رحمت خود شستشو کن
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۲
دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو کن
گر مایل نازی سوی این آینه روکن
شایستهٔ تسلیم یقین سجدهٔکس نیست
ای ننگ عبادت عرقی چند وضوکن
تا چشم هوس هرزه نخندد مژه بربند
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۱
نخستم در خم صهبا فرو کن
به آب باده پاکم شست و شو کن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۳۸ - بهائی عاملی طاب ثراه
در راه طریقت او روکن
با نان شریعت او خو کن