انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶
تا نپنداری که دستان میکنم
اینکه از دست تو افغان میکنم
کارم از هجران به جان آوردهای
جان خوشست این ناخوشی زان میکنم
دوستی گویی نه از دل میکنی
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
عادتم گشتست این زان میکنم
گرهمه سجده ست تاوان میکنم
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۹ - در بیان آنک وهم قلب عقلست و ستیزهٔ اوست بدو ماند و او نیست و قصهٔ مجاوبات موسی علیهالسلام کی صاحب عقل بود با فرعون کی صاحب وهم بود
ظاهرا کار تو ویران میکنم
لیک خاری را گلستان میکنم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۳
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۸
میزنی تو غمزه، من جان می کنم
وز دل مجروح پیکان می کنم
چون نمی یارم که بوسم پای تو
پشت دست خود به دندان می کنم
می رود جان رخصت نظاره ده
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۶
دارم غم نهانی و پیدا نمیکنم
با کس حکایت دل شیدا نمیکنم
دی ماه را به روی تو تشبیه کردهام
و امروز سر ز شرم به بالا نمیکنم
آخر تو بازده به کرَم جانِ زار من
[...]
سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۲ - بوسه بر باد (۲)
که کرد این که من در جهان میکنم؟
ز تن جان خود را روان میکنم
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۱۲
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۱۲
هر سحر کز شوق یاد نان و بریان می کنم
صحن فرنی را به یادش مرهم جان می کنم
قامت زناج می آید مرا آن دم به یاد
«در چمن چون یاد از سرو خرامان می کنم»
بر سر سیری کشیدن زله را بس مشکل است
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳
صد دشنه بر دل میخورم وز خویش پنهان میکنم
جان گریه بر من میکند من خنده بر جان میکنم
خون قطره قطره میچکد تا اشک نومیدی شود
وز آه سرد اندر جگر آن قطره پیکان میکنم
دست غم اندر جیب جان پای نشاط اندر چمن
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲۰
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲۱
گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان میکنم
ترک سر زین رهگذر بر خویش آسان میکنم
سایلان از شرم احسان آب میگردند و من
میشوم آب از حیا با هرکه احسان میکنم
تا چو عیسی دست خود از چرکِ دنیا شُستهام
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲۲
چشم میپوشم نظر بر روی جانان میکنم
در وصال از دوربینی مشق هجران میکنم
دیده افسردگان گرمی ز آتش میبرد
داغ را در رخنههای سینه پنهان میکنم
پنبه صبح وطن داغ مرا ناسور کرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۰۱
گریه را بیطاقتی آموختن حق من است
در دو مجلس قطره را همچشم طوفان میکنم
دیده افسردگان گرمی ز آتش میبرد
داغ را در رخنههای سینه پنهان میکنم
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۷
چون به یاد زلف او زلف غم افشان میکنم
میکشم آهیّ و عالم را پریشان میکنم
گلستان بیروی او بر من جهنم میشود
من که دوزخ را به یاد او گلستان میکنم
دامن وصلش اگر در کف نباشد یک نفس
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۵
بس که در شغل ندامت روز و شب جان میکنم
گر نگین پیدا کنم نقشش به دندان میکنم
درطلب چون ریشه نتوان شد حریف منع من
پیش راهم کوه اگر باشد به مژگان می کنم
سعی دانش برنمیآید به مویی از خمیر
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۸
همچو گل راز درون خود نمایان میکنم
خویش را در عین جمعیت پریشان میکنم
همچو دریا چین به رو دارم ولی صافی دلم
همچو شبنم گریه را در خنده پنهان میکنم
تازه میسازم به ناخن زخمهای کهنه را
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۱ - رجوع به حکایت حضرت خلیل الرحمن
گه ز آب چشم توفان می کنم
چشم دامن رشک عمان می کنم