گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

با ما غم هجران تو ای دوست نه آن کرد

کان قصه توانیم بصد سال بیان کرد

از خانه دل رخت صبوری بدر انداخت

چه جای صبوری که از اینخانه روان کرد

با باغ و بهار طربم آتش شوقت

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶۵

 

نظام دولت و دین آنکه عدل شامل او

زمانه را بخوشی همچو باغ رضوان کرد

عمارت کرم اندر جهان اساس نهاد

بنای بخل بکلی خراب و ویران کرد

مگر بدرگه عالیش آگهی نرسید

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

از بهر جهان غم مخور ای نادان مرد

کانکس که نخورد غم جهان آسان کرد

عاقل ز در گران فروشان متاع

برگشت و بنا خریدنش ارزان کرد

ابن یمین
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۰ - اشارت به زنار

 

چو خواجه قصهٔ آخر زمان کرد

به چندین جا از این معنی نشان کرد

شیخ محمود شبستری
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۶۵ - غزل

 

دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد

صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد

بردم هزار قصه حاجت به نزد یار

القصه شد روان و حاجت روا نکرد

از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲ - در حکمت آفرینش

 

شکر را در میان نی نهان کرد

به چندینش قلم شرح و بیان کرد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴ - در نعت پیامبر (ص)

 

کلیم آنجا که معجز را بیان کرد

ده و دو چشمه از سنگی روان کرد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۷ - قطعه

 

به دستان چون فلک نقشی عیان کرد

به بیدستان چو گل خود را نهان کرد

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۰ - بازگشت جمشید به روم و دامادی او

 

چو رویش دید رو در حاضران کرد

کزین خوشتر چه آرایش توان کرد؟

سلمان ساوجی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق

 

خدای تا خم این برکشیده ایوان کرد

در او نشیمن ناهید تیر و کیوان کرد

به دست قدرت چوگان حکم و گوی سپهر

میان عرصهٔ میدان صنع گردان کرد

نشاند شعلهٔ خورشید در خزانهٔ شب

[...]

عبید زاکانی
 

عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۶ - در زوال وصال و شب فراق

 

براهش با پری همداستان کرد

پریوارش ز چشم من نهان کرد

عبید زاکانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

تا دلم نظاره ان قامت زیبا نکرد

جان علوی آرزوی عالم بالا نکرد

در فراق او گذشت آب از سرم این سرگذشت

تا شنید آن بی وفا دیگر گذر بر ما نکرد

وعده مهر و وفا کرد آن جفا گستر به من

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد

ما را بخویش خواند و بخلوت رها نکرد

بسیار لابه کردم و زاری و بیخودی

آن ناخدای ترس در بسته وا نکرد

گر بود در میانه حدیثی چرا نگفت

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۷

 

هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکرد

کز هر طرف زدوش سری را جدا نکرد

هرگز دو چشم او به جفا وعدهای نداد

کان وعده را به چشم همان دم وفا نکرد

روئی نماند کز سره طه به چین نساخت

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۲

 

دل برد زلف شوخت و آنگاه قصد جان کرد

انصاف ده نگارا با دوست این توان کرد

ای نور هر دو دیده این مردم دو دیده

خون دل از دو دیده در حسرتت روان کرد

در مدح تو چو سوسن کردم زبان درازی

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۱۲
sunny dark_mode