هرگز به باد زلف خود آن مه رها نکرد
کز هر طرف زدوش سری را جدا نکرد
هرگز دو چشم او به جفا وعدهای نداد
کان وعده را به چشم همان دم وفا نکرد
روئی نماند کز سره طه به چین نساخت
پشتی نمانده کز خم ابرو دو تا نکرد
بیمار کرد و درد فرستاد و جان ستاند
بیمار عشق را به ازین کس دوا نکرد
خواهیم کرد گفت به دفع رقیب فکر
فکریه صواب بود ندانم چرا نکرد
منت پذیر آن لب العلم که پیش خال
خط را به بوسه جای من خسته جا نکرد
تا خاک آستان نو آورد در نظر
چشم کمال آرزوی توتیا نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذبه یک معشوق میپردازد که هرگز نمیتواند بیتوجهی و دوری کند. شاعر میگوید که او هیچ گاه به وعدههای خود عمل نکرده و در عوض، فقط درد و رنج عشق را به جان عاشق وارد کرده است. در اینجا، شاعر از ناکامیهای خود در حل مشکلات عشق سخن میگوید و به تدبیری که برای دفع رقیب اندیشیده، اشاره میکند ولی به این فکر نمیرسد که چرا اقدامی نمیکند. در نهایت، شاعری که خود را در فراق معشوق بیمار و خسته میداند، به بوسهای که به جای او بر لب معشوق گذاشته شده، حسرت میخورد. در نهایت، شاعر آرزوی وصال معشوق را در دل دارد و خضوع و ارادت خود را نسبت به او ابراز میکند.
هوش مصنوعی: هرگز آن دختر زیبا اجازه نداد که باد، زلفهایش را به هم بزند و از هر طرف، موهایش را پراکنده کند.
هوش مصنوعی: چشمان او هرگز به بیوفایی وعده ندادند، زیرا آن وعده را در همان لحظه به حقیقت نرساندند.
هوش مصنوعی: هیچ چهرهای باقی نمانده که زیباییاش به معصومیت طه بنجامه نداشته باشد و هیچ پشتی هم نمانده که از قوس ابروی کسی دو نداشته باشد.
هوش مصنوعی: عشق به قدر کافی درد و Rغماهایی را برای خود به همراه دارد که هیچ درمانی نمیتواند آن را بهبود بخشد و در نهایت جان عاشق را میگیرد.
هوش مصنوعی: ما تصمیم داریم برای مقابله با رقیب اقدام کنیم، ولی نمیدانم چرا این فکر درست را عملی نکردیم.
هوش مصنوعی: بوسهای که بر لبهای آگاه و دانا زده میشود، جایگاه من را در دل خال خط نمیتواند پر کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خاک درگاه تو را با کمال به یاد آورد، هیچ چیز دیگری را آرزو نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد
او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد
این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد
هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
خیاط روزگار به بالای هیچ کس
پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
[...]
لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع میزنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
[...]
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
خرم تنی که حاصل عمر عزیز را
با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد
دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد
صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد
بردم هزار قصه حاجت به نزد یار
القصه شد روان و حاجت روا نکرد
از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.