دیدی که بار وعده خود را وفا نکرد
ما را بخویش خواند و بخلوت رها نکرد
بسیار لابه کردم و زاری و بیخودی
آن ناخدای ترس در بسته وا نکرد
گر بود در میانه حدیثی چرا نگفت
س ور داشت شکوه ای ز من آندم چرا نکرد
رفتم بدان امید که حاجت کند روا
از در روانه کردم و حاجت روا نکرد
ما را چو موی خویش پریشان فرو گذاشت
وز روی لطف چشم عنایت به ما نکرد
أهم شنید لیک نفرمود رحمتی
نبضم بدید درد دلم را دوا نکرد
گفتم که روی دل به سوی دیگری کنم
حسن وفا و عهد قدیمش رها نکرد
نی نی شکایتی نتوان کرد ای کمال
سلطان وقت اگر نظری با گدا نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عدم وفای وعده و بیتوجهی محبوب سخن میگوید. او با ابراز ناچاری و زاری، به ناکامیاش در جلب توجه محبوب اشاره میکند. شاعر berharap بر این است که محبوب از او حمایتی نشان دهد، اما در عوض، همچنان او را رها کرده و به او لطف نمیکند. با وجود تمام تلاشهای او، محبوب توجهی به درد و نیازش ندارد و حتی از کنار او بیتفاوت میگذرد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که نمیتواند بیشتر از این منتظر بماند و علی رغم وفاداریش، ناچار است از محبت قدیمی دست بردارد.
هوش مصنوعی: ما را به وعدههایش امید داد، اما هیچکدام را به جا نیاورد. او ما را به خود دعوت کرد اما در تنهایی و بیتوجهی رهایمان کرد.
هوش مصنوعی: من به شدت درخواست و زاری کردم، اما آن ناخدای ترس، درِ بسته را برای من باز نکرد.
هوش مصنوعی: اگر در میان صحبتها سخنی بود، چرا او این موضوع را مطرح نکرد؟ چرا در آن لحظه، از من شکایت نکرد؟
هوش مصنوعی: من به امید اینکه خواستهام برآورده شود، به سمت او رفتم، اما او خواستهام را برآورده نکرد.
هوش مصنوعی: ما را مانند موی خود رها کرد و از روی لطف و محبت، نگاهی به ما نینداخت.
هوش مصنوعی: من صدای دیگران را شنیدم، اما او از رحمت سخنی نگفت. هنوز درد دلم را با دارویی درمان نکرد.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که میخواهم به سراغ محبت و توجه دیگری بروم، اما او هنوز وفاداری و یاد گذشتهاش را از من رها نمیکند.
هوش مصنوعی: انسان در برابر بزرگی و مقام سلطانی که از او توقعی دارد، نمیتواند شکایتی بر زبان آورد اگر او نگاهی به گدا نکند. به عبارتی، وقتی کسی در مرتبهای بالاتر است، نمیتوان از او انتظار داشت که به افراد کمتری توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اصل بزرگ از بنه هرگز خطا نکرد
کس را گزافه چرخ فلک پادشا نکرد
او بد سزای صدر، جهان ناسزا نکرد
این کار کو بکرد جز از بهر ما نکرد
هرگز به باغ دهر گیائی وفا نکرد
هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد
خیاط روزگار به بالای هیچ کس
پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
[...]
لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
ما را چه جرم اگر کرمش با شما نکرد
تشنیع میزنی که جفا کرد آن نگار
خوبی که دید در دو جهان کو جفا نکرد
عشقش شکر بس است اگر او شکر نداد
[...]
دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود
دل در جهان مبند که با کس وفا نکرد
خرم تنی که حاصل عمر عزیز را
با دوستان بخورد و به دشمن رها نکرد
دردا که رفت دلبر و دردم دوا نکرد
صد وعده بیش داد و یکی را وفا نکرد
بردم هزار قصه حاجت به نزد یار
القصه شد روان و حاجت روا نکرد
از آن تیر غمزه بر تن من موی کرد راست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.