گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳

 

ای گرد تکاپوی سراغ نو نشان‌ها

وامانده اندیشهٔ راه تو گمان‌ها

حیرت نگه شوخی حسن تو نظرها

خامش نفس عرض ثنای تو زبان‌ها

اشکی‌ست ز چشم تر مجنون تو جیحون

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴

 

این انجمن عشق است توفانگر سامان‌ها

یک لیلی و چندین حی‌، یک یوسف و کنعان‌ها

ناموس وفا زین بیش برداشتن آسان نیست

بر رنگ من افکندند خوبان گل پیمان‌ها

این دیده‌فریبی‌ها از غیر چه امکان است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵

 

زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامان‌ها

چو صبح آوارهٔ چاک تمنایت گریبان‌ها

ز محفل رفتگان در خاک هم دارند سامان‌ها

مشو غافل ز موسیقار خاموشی نیستان‌ها

ز چشمم چون نگه بگذشتی و از زخم محرومی

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای نام تو زینت زبان‌ها

حمد تو طراز داستان‌ها

تا دام گشاد، چین زلفت

افتاد خراب، آشیان‌ها

در رقص بود به گرد شمعت

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۷

 

آشفته چو من نبود، سنبل به گلستان‌ها

شوریده سرم دارند، این طرّه پریشان‌ها

شرح غم دل گوید، پروانه به خاموشی

بلبل به چمن سنجد، این پرده به دستان‌ها

شور لب محبوبان، افزود ز عشق من

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۸

 

چو تر هرگز نگردید، از می وصل تو دامان‌ها

ز مخموری بود خمیازه‌ای، چاک گریبان‌ها

خیال توبه، نقشی بود بر آب فراموشی

در آن عهدی که با پیمانه می‌بستیم پیمان‌ها

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جان‌ها

از آن چشمی که مجنون گشته آهو در [بیابان‌ها]

ز مشتاقان چرا پوشیده‌ای عارض به رنگ گل

نوای بلبل شیداست زان رو در گلستان‌ها

کمان ابروانت بسته زه گویا که پی در پی

[...]

سعیدا
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

تا کی به درت نالیم، هرشب من و دربان‌ها؟

آنها ز فغان من، من از ستم آن‌ها؟!

دامان توام شاید، کز سعی به دست آید؛

لیک آه که می‌باید زد دست به دامان‌ها

یکبار برون آور، زان چاک گریبان سر

[...]

آذر بیگدلی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱

 

ای نام خوشت جوهر شمشیر زبان‌ها

پیوسته ازاین سلسله زنجیر بیان‌ها

روز ازل از بهر نثار قدم تو

محزون شده در مخزن دل نقد روان‌ها

آن دم که نبود از غم و شادی اثری بود

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۳

 

بلبل که ز عشق گل نالد به گلستان‌ها

شب تا سحر ار نبود از زاریم افغان‌ها

تنها نه همین بلبل نالا بود از دردت

کز دست غمت گل را چاکست گریبان‌ها

با هیچ مسلمانی نگذاشته ایمانی

[...]

نورعلیشاه
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

زهی طغرای نام نامیت عنوان دیوان‌ها

نیابد زیب بی‌نام همایون تو عنوان‌ها

ز گلزارت گلی هر روز گردد زیب دامانی

که افشانند از آن گل دیده‌ها گل‌ها به دامان‌ها

ز یک نور است روشن هر طرف چاک گریبانی

[...]

سحاب اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۲

 

تاراج کنی تا چند ای مغبچه ایمان‌ها

کافر تو چه می‌خواهی از جان مسلمان‌ها

تیری به من افکندی ای طرفه کز آن یک تیر

در هر بن موی من پنهان شده پیکان‌ها

ای خضر مبارک‌پی بنمای مرا یاری

[...]

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۱ - حکایت مرغی با جفت خود

 

اندرین دریا شده توفانها

غرق گشته خانه ها و مانها

ملا احمد نراقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۵

 

زهی از دست سوگت چاک تا دامن گریبان‌ها

ز آب دیده از سودای لعلت دجله دامان‌ها

چه خسبی تشنه لب از خاک هان برخیز تا بینی

به هر سو موج زن صد دجله از سیلاب مژگان‌ها

تو خود لب تشنه یک جرعه آب و بارها از سر

[...]

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

از شوق گل رویت رفتم به گلستان‌ها

همرنگ رخت یک گل نشکفته به بستان‌ها

از خار جفا بلبل مجروح ببوی گل

گلچین به طرب از گل انباشته دامان‌ها

با نوگل بستانی بلبل به نواخوانی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

سودای پری‌رویان بر هم زده سامان‌ها

سیلاب کند از جا بی‌شایبه بنیان‌ها

زین شعله جواله کز عشق بتان خیزد

چون شمع برآرد سر از چاک گریبان‌ها

تنها نه مرا دامان آلوده به بدنامی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

گرفتم نوبهارم دست داد و گشت و بستان‌ها

ولی بی‌دوست گلخن‌ها بود طرف گلستان‌ها

سماع عاشقان از نغمه قانون عشق آید

چه بگشاید که بر گل‌ها عنادل راست دستان‌ها

عجب نبود گر اطفال چمن سرسبز و خندانند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

از آن زلف پریشانیم چون سنبل پریشان‌ها

وز آن چاک گریبانیم چاک اندر گریبان‌ها

چو یک معنی که پوشانی به گوناگون عباراتی

حجار پرتو رخسارهٔ جانانه شد جان‌ها

مریض کشور عشقم عجب نبود اگر باشد

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

ای قد تو سرو بوستان‌ها

وی روی تو ماه آسمان‌ها

گل جیب دریده تا فتاده

آوازهٔ تو به گلستان‌ها

خوبان به جهان بسی بود لیک

[...]

حکیم سبزواری
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

ای نام خوش تو بر زبان‌ها

وی یاد تو زینت بیان‌ها

از مهر رخت چو ذره هستند

در رقص و سماع آسمان‌ها

مرغان ترانه‌سنج خوانند

[...]

حکیم سبزواری
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹