نگاهی جانب ما کن که قربانت شود جانها
از آن چشمی که مجنون گشته آهو در [بیابانها]
ز مشتاقان چرا پوشیدهای عارض به رنگ گل
نوای بلبل شیداست زان رو در گلستانها
کمان ابروانت بسته زه گویا که پی در پی
گذر دارد ز هر سو بر دل من تیر مژگانها
نمود از عارضش خالی سودا فقر پیدا شد
که عقل کل از آن سوداست سر زد در بیابانها
غبار خط چو پیدا گشت بر گرد رخش یارب
پی اثبات دین هر سو روان کردند فرمانها
به نامش گشت فخر هر دو عالم صورت آدم
که بیاسمش ندارد [رونقی] عنوان دیوانها
ز یک موجی که زد بحرش دو عالم در خروش آمد
صفاتش کی رقم گردد به امداد شبستانها
ز مجنون پرس، پیر عقل نادان است در این ره
که طفل عشق، استاد جهان شد در دبستانها
ز نقش پای مشتاقان فلک تسبیح گردان شد
که گردیدند چون پرگار بر این نقطه دورانها
نمیآیند با خود جرعه نوشان ازل هرگز
که با مستی از آن پیمانه بربستند پیمانها
کسی فیض از شمیم طرهٔ دلدار مییابد
که چون گل در بر خود چاک زد از تن گریبانها
ز ناهمواری جسمی که داری پیشتر پا نه
به مطلب کی رسی حاجی تو در قطع بیابانها
نه مژگان است گرد چشم آن بدخو که از غیرت
نگاهش تیز میسازد به جانم نیش پیکانها
سعیدا چون به سر خود رسیدم شد مرا ظاهر
که بر هر یک سر از گنج کرم دادند سامانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و محبت و زیبایی معشوق میپردازد و به توصیف زیباییهای او مینشیند. او با احساساتی عمیق از عشق سخن میگوید و تاسف میخورد که دلباختگان به معشوق نمیتوانند به زیبایی او نزدیک شوند. شاعر به تصویر کشیدن ابروان معشوق و تاثیر آن بر دل عاشقان اشاره دارد و از خضوع و تواضع خود در برابر عشق سخن میگوید. همچنین، او به چالشهای عشق و مشکلاتی که عاشقان با آن روبرو هستند، اشاره دارد و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق حقیقی باعث ترقی و روشن شدن عقل انسانها میشود. شعر نشاندهندهی جاذبهی عشق و زیبایی و نیز پیوند عمیق آن با زندگی و هستی است.
هوش مصنوعی: به ما نگاهی بینداز که جانها را قربان کند، از آن چشمی که مجنون را در بیابانها به شیدایی میکشاند.
هوش مصنوعی: چرا از عاشقان رو و چهرهات را پنهان کردهای؟ صدای بلبل عاشق، شبیه به رنگ گل است و به همین دلیل در باغهای گل، پژواک میشود.
هوش مصنوعی: ابروهای قوسدار تو همچون کمانی است که به نظر میرسد تیرهای مژگان تو، از هر طرف به قلب من میخورد و مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: پیدایش اندیشه و خیال از زیباییهای او موجب شد که فقر به وضوح نمایان شود و حتی عقل کل نیز از این وضعیت بهرهمند گشته و در سرزمینهای بیابانی ظاهر شد.
هوش مصنوعی: وقتی غبار خط بر روی چهرهاش نمایان شد، خداوند به گواهی دادن بر دین حق، دستورهایی را به هر سو فرستادند.
هوش مصنوعی: به نام او، باعث افتخار هر دو جهان است. شکل انسان بدون ذکر نام او، هیچ زیبایی و ارزش خاصی ندارد و دیوان شعرها بدون نام او جذابیتی ندارند.
هوش مصنوعی: از یک موجی که در دریای وجودش ایجاد شد، دو جهان به شور و هیجان درآمدند. چگونه میتوان صفات او را بیان کرد و به یاری شبستانها (محل سکونت) قرار داد؟
هوش مصنوعی: از مجنون بپرس، زیرا در این مسیر، دانای پیر به نادانی خود اعتراف میکند. در حالی که عشق مانند کودکی، در مدرسهها، بر همه استاد شده است.
هوش مصنوعی: پاپرستیش پای عاشقان باعث شد که آسمان در دور خود به دور این نقطه بچرخد، چون پرگار که دور یک نقطه میچرخد.
هوش مصنوعی: عاشقان و اهل معرفت از ابتدای زمان نتوانستهاند با خود شرابنوشی بیاورند، زیرا آنها با نشئگی حاصل از آن پیمانه، تمامی قراردادها را زیر پا گذاشتهاند.
هوش مصنوعی: کسی میتواند از لطافت و زیبایی موهای محبوبش بهرهمند شود که مانند گلی در آغوشش، دلی رنجیده را نداشته باشد و از بیقراریهای عشق رنج نبرد.
هوش مصنوعی: از ناپایداری و عدم ثباتی که در وجودتو هست، هرگز نمیتوانی به هدفهای بزرگ دست پیدا کنی. تو فقط با عبور از سختیها و مسیرهای دشوار میتوانی به موفقیت دست یابی.
هوش مصنوعی: چشمان بدذات او به قدری پرغرور و تند است که مثل تیرهای تندی به جان من آسیب میزند. این آسیب نه به خاطر مژگان او، بلکه به خاطر غیرت و خشم نگاهش است.
هوش مصنوعی: وقتی به کمال و رشد خود رسیدم، این حقیقت برایم روشن شد که هر کسی به طور خاص، از نعمتهای خداوند بهرهمند شده و هر یک به نحوی از لطف و کرم او سامان یافتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حکیمان را چه میگویند چرخ پیر و دورانها
به سیر اندر ز حکمت بر زبان مهر و آبانها
خزان گوید به سرماها همین دستان دی و بهمن
که گویدشان همی بیشک به گرماها حزیرانها
به قول چرخ گردان بر زبان باد نوروزی
[...]
اگر نه مدِّ بسمالله بودی تاجِ عنوانها
نگشتی تا قیامت نو خط شیرازه دیوانها
نه تنها کعبه صحراییست دارد کعبهٔ دل هم
به گرد خویشتن از وسعت مشرب بیابانها
به فکر نیستی هرگز نمیافتند مغروران
[...]
به تنگ آمد دل، از خودسازی این باغ و بستانها
دگر دست من است و، دامن پاک بیابانها
ز دست درد مجنونمشربان را در بیابانها
به دامن میرسد مانند گل چاک گریبانها
مبادا خار خواهش دامن دل را به چنگ آرد
در این گلشن به رنگ غنچه جمع آرید دامانها
چرا شیرین نباشد گفتگوی شکرین لعلی
[...]
زهی چون گل به یاد چیدن از شوق تو دامانها
چو صبح آوارهٔ چاک تمنایت گریبانها
ز محفل رفتگان در خاک هم دارند سامانها
مشو غافل ز موسیقار خاموشی نیستانها
ز چشمم چون نگه بگذشتی و از زخم محرومی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.