گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۵

 

دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش

در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش

پریشان زلف دلبندی دلم بربود و هر ساعت

پریشان کرد حالم را سر زلف پریشانش

قرار و خواب و شیرینی ز جان و چشم و عیش من

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

به قمر فروغ بخشد رخ همچو گلستانش

ز شکر خراج خواهد لب لعل دلستانش

عجب اینکه دیده هر دم دهدم نشان دلها

به حوالی دهانی که نداد کس نشانش

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵

 

کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش

به دل چون رنگ بر گل می‌دود زخم نمایانش

همین بس در بهارستان محشر خون‌بهای من

غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش

گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می‌گردد

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - قصیدهٔ مرآت الصفا، در حکمت و تکمیل نفس

 

دل من پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش

دم تسلیم سر عشر و سر زانو دبستانش

نه هر زانو دبستان است و هر دم لوح تسلیمش

نه هر دریا صدف دار است و هر نم قطره نیسانش

سر زانو دبستانی است چون کشتی نوح آن را

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱ - سرآغاز

 

عروسی را که پروردم به جانش

مبارک‌روی گردان در جهانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان

 

مقیم جاودانی باد جانش

حریم زندگانی آستانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۱ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار دوم

 

به پرواز اندر آمد مرغ جانش

فرو بست از سخن گفتن زبانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم

 

دگر ره دید چشم مهربانش

در آن صورت که بود آرام جانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

شنیدم لعل در لعل است کانش

اگر دل‌دار من شد، کو نشانش؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۹ - مجلس بزم خسرو و باز آمدن شاپور

 

بسی لاغرتر از مویش میانش

بسی شیرین‌تر از نامش دهانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

نه هر کس کآتشی گوید زبانش

بسوزاند تف آتش دهانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو

 

ز حلواها که بودی گرد خوانش

ندانستی چه خوردی میهمانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۵ - شنیدن خسرو از اوصاف شِکر خانمِ اسپهانی (اصفهانی)

 

چو بشنید این سخن شاه از زبانش

بدین معنی گواهی داد جانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۷ - رفتن خسرو سوی قصر شیرین به بهانهٔ شکار

 

ز خار و خاره خالی کن میانش

معطر کن به مشک و زعفرانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را

 

چنان در کالب جوشید جانش

که بیرون ریخت مغز از استخوانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی

 

هر بیت که آمد از زبانش

بر یاد گرفت این و آنش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه

 

از خوردن زخم سفته جانش

پیدا شده مغز استخوانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را

 

گفتا نکنم هلاک جانش

اما ندهم به رایگانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی

 

دادند به شوهر‌ی جوانش

کردند عروس در زمانش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع

 

از پرّ عقاب سایبانش

در سایهٔ کرکس استخوانش

نظامی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۲۸
sunny dark_mode