گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴

 

سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما

حیرت است آیینه‌دار پشت و روی کار ما

چون نگه در خانهٔ چشم خیال افتاده‌ایم

سایهٔ مژگان تصور کن در و دیوار ما

ریزش خون تمنا، گل‌فروشی‌های رنگ

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

 

همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما

چه قیامتی‌که نمی‌رسی زکنار ما به‌کنار ما

چو غبار ناله به نیستان نزدیم‌گامی از امتحان

که ز خودگذشتن مانشد به‌هزارکوچه‌دچارما

چقدر ز خجلت مدعا زده‌ایم بر اثر غنا

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما

تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما

از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل

بر طرف دامنی ننشیند غبار ما

ابر بهار در عرق شرم غوطه زد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

جنون را کارها باقی ست با مشت غبار ما

که بان بکاه طفلان می‌شود خاک مزار ما

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما

آن است بیشتر سبب افتخار ما

داریم اشک سرخ و رخ زرد از غمش

در یک چمن نشسته خزان و بهار ما

از هر دو کون مهر تو کردیم اختیار

[...]

سعیدا
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶

 

گر شگفت آید ترا گفتار ما

نبود انصاف ار کنی انکار ما

نشاط اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

عقده ای از کار ما نگشود لعل یار ما

زلف او صد عقدهٔ دیگر زند در کار ما

نسبتی دارند با هم التفاتی دور نیست

نرگس بیمار او را با دل بیمار ما

تا فلک جاری نکرد از دیده ام سیلاب اشک

[...]

سحاب اصفهانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۷۹ - حکایت عاشقی که معشوق او را از بام افکند

 

دیده ای کو دید جز دیدار ما

کی سزاوار است بر رخسار ما

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

تا عشق و رندیست بعالم شعار ما

نام است ننگ و کسوت عقلست عار ما

ما ساکنان خطه عشقیم از ازل

شاه و وزیر و شحنه ندارد دیار ما

ما را بشیخ و واعظ این شهر کار نیست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما

گل ز بالیدن رسد تا گوشه دستار ما

وحشتی در طالع کاشانه ما دیده است

می پرد چون رنگ از رخ، سایه از دیوار ما

گوشه گیرانیم و محو پاس ناموس خودیم

[...]

غالب دهلوی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

به گیتی شد عیان از شیوه عجز اضطرار ما

ز پشت دست ما باشد قماش روی کار ما

به بیم افگنده می را چاره رنج خمار ما

قدح بر خویش می لرزد ز دست رعشه دار ما

خوشا جانی که اندوهی فرو گیرد سراپایش

[...]

غالب دهلوی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

بگذر صبا به بزم جفا کرده یار ما

با وی پس از سلام بگو کای نگار ما

ما را در التزام صبوری ز هجر خویش

مفشار ز پا دگر که شد از دست کار ما

سلطان غم به ملک دل افتاد و چاره چیست

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۰

 

کای خواهر ای ستم کش بی غم گسار ما

دیدی چگونه گشت سرانجام کار ما

دشمن به دودمان من انداخت آتشی

کآتش فکند در دو جهان یک شرار ما

بر خاندان من شرری شعله زد که زو

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۳

 

کز جد و مادر و پدر ای یادگار ما

آقای ما برادر ما شهریار ما

داریم التماسی ازین التهاب بیش

فرمای التفاتی ازین به به کار ما

هفتاد و یک جراحت کاری به روی هم

[...]

صفایی جندقی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۰

 

رحمت آرد بر دل افکار ما

بخشد او بر ناله‌های زار ما

عمان سامانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode