گنجور

 
حزین لاهیجی

درعشق شد به رنگ دگر روزگار ما

تغییر رنگ ماست خزان و بهار ما

از خویش می رویم سبکتر ز بوی گل

بر طرف دامنی ننشیند غبار ما

ابر بهار در عرق شرم غوطه زد

از مایه داری مژه ی اشکبار ما

همچون سپند، زآتش شوق تو می تپید

روزی که داشت خانه به خارا، شرار ما

مانندگرد، کز رم آهو شود بلند

آرام می رمد ز دل بی قرار ما

از تاب رشک در جگر لاله خون کند

داغ تو گر بهار کند، در کنار ما

رفتیم و مانده است به جان چون قلم، حزین

بر صفحه ی زمانه، سخن یادگار ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما

دردا که نیستت خبر از روزگار ما

در کار تو ز دست زمانه غمی شدم

ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما

بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی

[...]

مجیرالدین بیلقانی

آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما

در نیک و بد موافق و انده گسار ما

وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش

زایشان همیشه عیش دل روزگار ما

رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک

[...]

مولانا

آمد بهار خرم آمد نگار ما

چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما

آمد مهی که مجلس جان زو منورست

تا بشکند ز باده گلگون خمار ما

شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی

[...]

سلمان ساوجی

یارب به آب این مژه اشکبار ما

کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما

از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او

گردی به دامنش مرساد، از غبار ما

ای دل درین دیار، نشان و نام جوی

[...]

جهان ملک خاتون

ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما

چونست حال آن صنم گلعذار ما

باشد عنایتش به سوی خستگان هجر

یا دارد او فراغتی از روزگار ما

بربود دل ز دستم و درپای غم فکند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه