فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸
تا در طلب دوست همی بشتابم
عمرم به کران رسید و من در خوابم
گیرم که وصال دوست در خواهم یافت
این عمرگذشته راکجا دریابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷ - برون آمدن سلطان از اصفهان و داستان گویندهء کتاب
مگر چون سر ز فرمانش نتابم
ز چرخ همتش معراج یابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
که من زین بیش او را برنتابم؛
همان چیزی که می خواهد نیابم.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
ز رخسار تو تابد آفتابم
ز گیسوی تو بوید مشک نابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به دیدارت چنان باشد شتابم
که یک ساعت قرار تن نیابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او
ازین بهتر دلارامی نیابم
سر از پیمان و فرمانش نتابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
از آن رو روز و شب مست و خرابم
که جز مستی دگر چاره نیابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
به جای دو لبت گر نوش یابم
به جان تو که باشد زهر نابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
مرا کامیست از تو گر بیابم
سر از فرمان و رایت برنتابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
اگر بر تو بدل جویم نیابم
نباشد هیچ مه چون آفتابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
چرا از مهر زلفینت بتابم
ز مشک تبتی خوشتر چه یابم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
به آزار تو روی از تو نتابم
که من چون تو یکی دیگر نیابم
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۹۳
دو زلفانت گرم تار ربابم
چه میخواهی ازین حال خرابم
ته که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی بخوابم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲
از آتش دل همیشه اندر تابم
وز اشک دو دیده غرقه اندر آبم
در آتش و آب خواب شب کی یابم
ترسم چو چراغ مرگ باشد خوابم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۷
شب ز انده تو همی نیاید خوابم
بر جامه ز غم چو گوی در طبطابم
من گاه در آتش و گه اندر آبم
سنگم که به من هر چه رسد در یابم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۷۱ - فی الإخلاص و المخلصون علی خطرٍ عظیمٍ
بستهٔ خویش کن ببُر خوابم
تشنهٔ خویش کن مده آبم
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵
روی ندارم که روی از تو بتابم
زانکه چو روی تو در زمانه نیابم
چون همه عالم خیال روی تو دارد
روی ز رویت بگو چگونه بتابم
حیلهگری چون کنم به عقل چو گم کرد
[...]
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۳
با یاد تو ای ریخته عشقت آبم
نشگفت اگر بود بر آتش خوابم
روی از غم چون تویی چرا برتابم
تا به ز غمت کدام شادی یابم
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - تقاضای کاه
ای کریمی که هست گاه کرم
دل و دست تو کان و دریابم
من گرانی نکرده ام هرگز
وز پی نان نبرده ام آبم
گر اشارت شود بکمتر چیز
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع
مرا ایزد تعالی خاطری داد
که دایم با فلک بودی عتابم
بمعنی دادن بکر آنچنان بود
که با او کان معنی بدخطابم
بهر وقتی کزاو کردم سؤالی
[...]