گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱

 

تجدید سحرکاری‌ست در جلوه‌زار عنقا

صدگردش است و یک‌گل رنگ‌بهار عنقا

هرچند نوبهاریم یا جوش لاله‌زاریم

باغ دگر نداریم غیر ازکنار عنقا

سطری نخواند فطرت ز درسگاه تحقیق

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲

 

ما رشتهٔ سازیم مپرس از ادب ما

صد نغمه سرودیم ونشد بازلب ما

چون مردمک‌، آیینهٔ جمعیت نوریم

در دایرهٔ صبح نشسته‌ست شب ما

بیتابی دل آتش سودای‌که دارد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳

 

پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما

در انتظار نقطه کم است انتخاب ما

هردم زدن به وهم دگر غوطه می‌زنیم

توفا‌ن ندارد افت موج سراب ما

گردی دگر بلند نمی‌گردد از نفس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

سطر یقین به حک داد تکرار بی‌حد ما

این دشت جاده گم کرد از رفت و آمد ما

افسرد شمع امید در چین دامن شب

یک آستین نمالید آن صبح‌ساعد ما

شاید به پایبوسی نازیم بعد مردن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵

 

آن پری‌ گویند شب خندید بر فریاد ما

ای فراموشی تو شاید داده باشی‌ یاد ما

بس‌که در پروازگرد جستجوها ریختیم

گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما

جان‌کنی‌ها در قفای آرزو پر می‌فشاند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

چرخ می‌گردد دوتا در فکر بار درد ما

گر به میدان ریاضت‌کهربا دعوی‌کند

کاه‌گیرد در دهن از شرم رنگ زرد ما

دور نبود گرکمان صید دلها زه‌کند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

 

حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما

ششجهت آیینه بالدگر فشانی‌گرد ما

مفت موهومی‌ست‌گر ما نام هستی می‌بریم

چون سحرگرد نفس بوده‌ست ره‌آورد ما

ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۸

 

زگفت وگو نیامد صید جمعیت به بند ما

مگر ازسعی خاموشی نفس‌گیردکمندما

اگر از خاک‌ره تاسایه فرقی می‌توان کردن

جز این مقدار نتوان یافت از پست و بلند ما

ز سیر برق تازان شرر جولان چه می‌پرسی

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹

 

بی‌ثمری حصار شد در چمن امید ما

طرهٔ امن شانه‌زد سایهٔ برگ‌بید ما

آینه‌داری فنا ناز هوس نمی‌کشد

خط به رقم‌کشیده‌اند از ورق سفید ما

دردسر جهان رنگ درخور دانش است و بس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰

 

لغزشی خورده ز پا تا سر ما

خنده دارد خط بی‌مسطر ما

ذره پر منفعل اظهار است

کو هیولا و کجا پیکر ما

می‌نهد بر خط زنهار انگشت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱

 

نیست خاکسترِ ما شعله‌صفت بستر ما

رنگِ آرام برون تاخته از پیکر ما

ناله‌ها در شکنِ دام خموشی داریم

خفته پرواز در آغوشِ شکستِ پر ما

اشک شمع‌ایم‌که از خجلتِ اظهار نیاز

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲

 

آخر به لو‌ح آ‌ینهٔ اعتبار ما

چیزی نوشتنی‌ست به خط غبار ما

بزم از دل گداخته لبریز می‌شود

مینا اگر کنند ز سنگ مزار ما

آتش به دامن است کف دست بی‌بران

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳

 

خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما

می‌دود مرکز همان سر بر خط پرگار ما

از ادب‌پروردگان یاد تمکین توایم

موی چینی می‌فروشد ناله درکهسار ما

سعی ماچون شمع‌بیتاب هوای نیستی‌ست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴

 

سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما

حیرت است آیینه‌دار پشت و روی کار ما

چون نگه در خانهٔ چشم خیال افتاده‌ایم

سایهٔ مژگان تصور کن در و دیوار ما

ریزش خون تمنا، گل‌فروشی‌های رنگ

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

 

همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمارما

چه قیامتی‌که نمی‌رسی زکنار ما به‌کنار ما

چو غبار ناله به نیستان نزدیم‌گامی از امتحان

که ز خودگذشتن مانشد به‌هزارکوچه‌دچارما

چقدر ز خجلت مدعا زده‌ایم بر اثر غنا

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶

 

چون سروکلفتی چند پیچیده‌اند بر ما

بار دگر نداریم دل چیده‌اند بر ما

بریک نفس نشاید تکلیف صد فغان بست

نی‌های این نیستان نالیده‌اند بر ما

چون‌گوهر از چه‌جرأت زین ورطه سربرآریم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷

 

رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما

حلقه می‌سازد صدا را نسبت زنجیر ما

مزرع بیحاصل جسم آبیار عیش نیست

ناله بایدکاشتن در خاک دامنگیر ما

بی‌سبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸

 

نغمه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما

مطربی کوکز سر ناخن‌کشد تصویر ما

سرمه تفسیر حیا عنوان‌کتاب عبرتیم

تهمت تقریرنتوان بست برتحریر ما

قبل و بعد عالم تجدید، تجدید است و بس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹

 

چه‌ممکن است‌که راحت سری برآورد از ما

مگر نفس رود و دیگری برآورد از ما

به عرصهٔ دو نفس انقلاب فرصت هستی

گمان نبودکه دل لشکری برآورد از ما

چو رنگ عهدهٔ ناموس وحشتیم به‌گردن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰

 

هرجا روی ای ناله سلامی ببر ازما

یادش دل ما برد به جای دگر از ما

امید حریف نفس سست عنان نیست

ما را برسانید به او پیشتر از ما

دل را فلک آخر به‌گدازی نپسندید

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
۱۴۲
sunny dark_mode