دوش در خواب من آن لالهعذار آمده بود
شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود
در کهن گلشن طوفانزده خاطر من
چمن پر سمن تازه بهار آمده بود
سوسنستان که همآهنگ صبا میرقصید
غرق بوی گل و غوغای هزار آمده بود
آسمان همره سنتور سکوت ابدی
با منش خنده خورشیدنثار آمده بود
هر چمن صحنهای از عشق و وفا لیک از من
صحنه بیش از همه پرنقشونگار آمده بود
تیشه کوهکن افسانه شیرین میخواند
هم در آن دامنه خسرو به شکار آمده بود
رد پایی مگر از لیلی و کمکم مجنون
ناخودآگاه سوی یار و دیار آمده بود
سرو ناز من شیدا که نیامد در بر
دیدمش خرم و سرسبز به بار آمده بود
خواستم چنگ به دامان زنمش بار دگر
ناگه آن گنج روان راهگذار آمده بود
لابهها کردمش از دور و ثمر هیچ نداشت
آهوی وحشی من پا به فرار آمده بود
یوسفی بود و زلیخا و همان توسن عشق
کز نهیب ملکالعرش، مهار آمده بود
چشم بگشودم و دیدم ز پس صبح شباب
روز پیری به لباس شب تار آمده بود
مرده بودم من و این خاطره عشق و شباب
روح من بود و پریشان به مزار آمده بود
آوخ این عمر فسونکار به جز حسرت نیست
کس ندانست در اینجا به چه کار آمده بود
شهریار این ورق از عمر چو درمیپیچید
چون شکنج خم زلفت به فشار آمده بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
خسروم با لب شیرین به شکار آمده بود
از پی کشتن فرهاد به غار آمده بود
باده نوشیده شب و خفته سحرگاه به خواب
روز برخاسته از خواب و خمار آمده بود
زلف بگشود،بر آشفته،کله کج کرده
[...]
گل خوش بوی که پار از بر یار آمده بود
آمد امسال برآن شیوه که پار آمده بود
همچو هدهد بسبا رفته دگر باز آمد
گل که بلقیس سلیمان بهار آمده بود
شطح حلاج در اطراف چمن بلبل گفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.